گنجور

شمارهٔ ۶

زنهار الا یار دلازار خدا را
در پا مفکن عهد و نگهدار وفا را
ترسم که در او برتو رسد تیر گزندی
آسایش خود بنگر و مشکن دل ما را
یادت طرب انگیز و فراقت تعب آمیز
عشقم چه خوش آمیخت بهم درد و دوا را
از روی منت شرم و حیا این همه تا چند
هر چند خود از روی تو شرم است حیا را
زان چشم به دل نیشم و زان لعل به لب نوش
جز پیش تو کشنید به هم رنج و شفا را
در عین وفا ساز جفایت عجب آرم
کز یک نظر اظهار کنی خشم و رضا را
وه زان لب شیرین سخن تلخ ندیدم
کس جمع کند چون تو به دشنام دعا را
لعل تو روانبخش و دهان تو نظر تنگ
با آن دو که آمیخته این بخل و سخا را
گاهی به من افکن نگهی چون شود آخر
سلطان بنوازد اگر از لطف گدا را
با خوف و رجا رو به تو آورد صفایی
مختار تویی درحق او اخذ و عطا را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زنهار الا یار دلازار خدا را
در پا مفکن عهد و نگهدار وفا را
هوش مصنوعی: مراقب باش، ای دوست دل‌آزار، قسم به خدا، عهد و پیمانت را زیر پا نگذار و به وفا پایبند بمان.
ترسم که در او برتو رسد تیر گزندی
آسایش خود بنگر و مشکن دل ما را
هوش مصنوعی: بترسید که آسیبی به تو برسد، پس به آرامش خودت توجه کن و دل‌ما را نشکن.
یادت طرب انگیز و فراقت تعب آمیز
عشقم چه خوش آمیخت بهم درد و دوا را
هوش مصنوعی: یادت باعث شادمانی من است و جدایی‌ات برایم پر از رنج و عذاب شده است. عشق من، چگونه درد و درمان را به زیبایی در هم آمیختی.
از روی منت شرم و حیا این همه تا چند
هر چند خود از روی تو شرم است حیا را
هوش مصنوعی: با نگاهی به وضعیت، تا چه زمانی باید از شرم و حیا خود را کنترل کنیم؟ هرچند که خود این حیا به خاطر توست.
زان چشم به دل نیشم و زان لعل به لب نوش
جز پیش تو کشنید به هم رنج و شفا را
هوش مصنوعی: به خاطر آن چشمانت، دلم غمگین است و به خاطر آن لب‌های زیبا، نوشی از محبت می‌نوشم. فقط در حضور تو، درد و درمان به هم پیوسته‌اند.
در عین وفا ساز جفایت عجب آرم
کز یک نظر اظهار کنی خشم و رضا را
هوش مصنوعی: درست در حالی که به من وفاداری نشان می‌دهی، از رفتار ناپسندت تعجب می‌کنم، زیرا تو می‌توانی تنها با یک نگاه هم خشم و هم رضایت خود را نشان دهی.
وه زان لب شیرین سخن تلخ ندیدم
کس جمع کند چون تو به دشنام دعا را
هوش مصنوعی: من هیچ‌کس را ندیده‌ام که مانند تو با زبان شیرینش دشنام‌ها را به دعا تبدیل کند و همه را جمع کند.
لعل تو روانبخش و دهان تو نظر تنگ
با آن دو که آمیخته این بخل و سخا را
هوش مصنوعی: زمزمه‌ی زیبایی که از لبان تو جاری می‌شود، روح‌بخش است و نگاه تو به آن دو، تنگ‌نظری می‌آفریند که در آن میان، این تناقض بین بخیل بودن و سخاوت وجود دارد.
گاهی به من افکن نگهی چون شود آخر
سلطان بنوازد اگر از لطف گدا را
هوش مصنوعی: گاهی به من نگاهی بینداز و محبت کن، که اگر روزی خداوند در میان بندگانش دست نوازش بر سر کسی بگذارد، آن فرد هم خواهد توانست تو را خوشحال کند.
با خوف و رجا رو به تو آورد صفایی
مختار تویی درحق او اخذ و عطا را
هوش مصنوعی: با ترس و امید به تو روی می‌آورم، ای کسی که زیبایی‌ات مختار و بی‌نظیر است. در حق او، دادن و گرفتن به دست توست.