گنجور

شمارهٔ ۶۶

نه سر ز تیغ تو تنها بریدنم هوس است
به خاک پای تو در خون طپیدنم هوس است
زدی چو یک دو سه زخمم بدار دست که باز
دوگامی از پی قاتل دویدنم هوس است
به شوق دام و قفس در بهار نیز چو دی
ز آشیانه و گلشن پریدنم هوس است
چو ریخت طایر دل بال و پر به دام فراق
به گوشه ی قفس آرمیدنم هوس است
به غفلت ار نگرم بی رخت به گل نظری
به دیده رخسار حوادث خلیدنم هوس است
اگر خدنگ تو بینم نشسته در دل غیر
ز رشک با سر مژگان کشیدنم هوس است
چودل خیال ترا تا درآورم به کنار
از آن به گوشه ی خلوت خزیدنم هوس است
اگر غم تو به بازار عشق بفروشند
به ملک ومال دو عالم خریدنم هوس است
هزار خار خسانم به دل شکسته و باز
گلی ز گلشن چهر تو چیدنم هوس است
چه زهرها که شد از حسرتم به کام و هنوز
دمی از آن لب نوشین مکیدنم هوس است
به فسق و زهد صفایی چه کار واعظ را
مرا بس این که ملامت شنیدنم هوس است
رفوی خرقه تلبیسم از ریا نه رواست
کنون که جامه ی تقوی دریدنم هوس است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه سر ز تیغ تو تنها بریدنم هوس است
به خاک پای تو در خون طپیدنم هوس است
هوش مصنوعی: تنها آرزوی من این نیست که با تیغ تو زخمی شوم، بلکه عشق به تو و افتادن در خون پای تو برایم جذابیت بیشتری دارد.
زدی چو یک دو سه زخمم بدار دست که باز
دوگامی از پی قاتل دویدنم هوس است
هوش مصنوعی: دستت را دراز کن و زخم‌های من را بپوشان که هنوز هوس می‌کنم که دوتا قدم دیگر به دنبال قاتل بروم.
به شوق دام و قفس در بهار نیز چو دی
ز آشیانه و گلشن پریدنم هوس است
هوش مصنوعی: در حالی که بهار فرا رسیده و طبیعت شکوفا شده، همچنان دلم برای آزادی و پرواز تنگ می‌شود و احساس می‌کنم که از خانه و باغ گل‌ها جدا هستم.
چو ریخت طایر دل بال و پر به دام فراق
به گوشه ی قفس آرمیدنم هوس است
هوش مصنوعی: زمانی که پرنده دل، بال و پرش را زمین می‌زند و در دام فراق گرفتار می‌شود، من در گوشه قفس آرام می‌گیرم و به این وضعیت عشق می‌ورزم.
به غفلت ار نگرم بی رخت به گل نظری
به دیده رخسار حوادث خلیدنم هوس است
هوش مصنوعی: اگر غافلانه به چهره‌ات نگاه نکنم و به گل‌ها نظر افکنم، در واقع به حوادثی که در زندگی‌ام پیش آمده فکر می‌کنم و این احساس در من به وجود می‌آید که دوست دارم دوباره آن لحظات را تجربه کنم.
اگر خدنگ تو بینم نشسته در دل غیر
ز رشک با سر مژگان کشیدنم هوس است
هوش مصنوعی: اگر تیر عشق تو را در دل کسی ببینم، حسادت می‌کنم و آرزو می‌کنم که با مژگانم آن تیر را از دل او بیرون بکشم.
چودل خیال ترا تا درآورم به کنار
از آن به گوشه ی خلوت خزیدنم هوس است
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانم تو را به کنار بیاورم، دلم می‌خواهد در گوشه‌ای خلوت پنهان شوم.
اگر غم تو به بازار عشق بفروشند
به ملک ومال دو عالم خریدنم هوس است
هوش مصنوعی: اگر اندوه تو را در بازار عشق عرضه کنند، من برای خرید آن با تمام دارایی و ثروت دو جهان آماده‌ام.
هزار خار خسانم به دل شکسته و باز
گلی ز گلشن چهر تو چیدنم هوس است
هوش مصنوعی: دلم پر از ناراحتی و درد است، اما هنوز هم آرزو دارم از زیبایی تو گل بچینم.
چه زهرها که شد از حسرتم به کام و هنوز
دمی از آن لب نوشین مکیدنم هوس است
هوش مصنوعی: چقدر درد و رنج از حسرت‌هایم به دلم نشسته، اما هنوز هر لحظه آرزو دارم که از آن لب شیرین بنوشم.
به فسق و زهد صفایی چه کار واعظ را
مرا بس این که ملامت شنیدنم هوس است
هوش مصنوعی: واعظ چه نیازی به بحث درباره فسق و زهد دارد؟ برای من کافی است که بدانم ملامت دیگران را می‌شنوم و همین برایم جذاب است.
رفوی خرقه تلبیسم از ریا نه رواست
کنون که جامه ی تقوی دریدنم هوس است
هوش مصنوعی: رفو کردن لباس تزویر و ریا بی‌فایده است، اکنون که نوازش پوشش تقوا را کنار گذاشته‌ام، به هوس افتاده‌ام.