گنجور

شمارهٔ ۵۲

غمت بر تابه ی عشقم چنان سوخت
که زین سودا نه دل تنها که جان سوخت
جدائی در جوانی ساخت پیرم
بهارم سال ها پیش از خزان سوخت
مرا دل خواست تا سوزد به کیفر
از آن آتش که زد خود در میان سوخت
به پیری ز آن جوانم آتشی خاست
که هم پیر از شرارم هم جوان سوخت
مرا سوزاند و دودی برنیامد
کجا زین پخته تر کس را توان سوخت
کمانی راند در کف سینه ام را
که از تیر نخستینش نشان سوخت
که دامن زد بر آن دوزخ ندانم
کش از یک شعله سر تا پا جهان سوخت
شرارم نیست پیدا ورنه صدره
ز آهم هم زمین هم آسمان سوخت
حدیث عاشقی از من مپرسید
که ازتقریر یک حرفم زبان سوخت
صفائی نز شکیبائی خموشم
که زین آتش مرا بر لب فغان سوخت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غمت بر تابه ی عشقم چنان سوخت
که زین سودا نه دل تنها که جان سوخت
هوش مصنوعی: غم تو چنان در قلب من آتش افروخت که تنها دل من نسوخت بلکه جانم نیز سوخت.
جدائی در جوانی ساخت پیرم
بهارم سال ها پیش از خزان سوخت
هوش مصنوعی: جدایی در جوانی باعث شد که من مانند یک پیرمرد شوم، به گونه‌ای که رونق من سال‌ها قبل از افت و پژمردگی یعنی خزان، از بین رفت.
مرا دل خواست تا سوزد به کیفر
از آن آتش که زد خود در میان سوخت
هوش مصنوعی: دل من خواست که به خاطر آتش خودسوزی بکند، همان آتش که خودم در قلبم روشن کرده‌ام.
به پیری ز آن جوانم آتشی خاست
که هم پیر از شرارم هم جوان سوخت
هوش مصنوعی: در دوران پیری، آتش شور و هیجانی از جوانی در من شعله‌ور شده که هم منِ پیر را سوزانده و هم جوانی را که در من وجود دارد، تحت تاثیر قرار داده است.
مرا سوزاند و دودی برنیامد
کجا زین پخته تر کس را توان سوخت
هوش مصنوعی: او مرا سوزانده و هیچ دودی برنخاست، پس چه کسی می‌تواند این‌گونه سوزانده شود؟
کمانی راند در کف سینه ام را
که از تیر نخستینش نشان سوخت
هوش مصنوعی: کمان را طوری در دل من رها کرد که اولین تیرش جای سوختگی به جا گذاشت.
که دامن زد بر آن دوزخ ندانم
کش از یک شعله سر تا پا جهان سوخت
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه کسی دامن به آن جهنم زده که از یک شعله، جهانی را به آتش کشیده و همه جا را سوزانده است.
شرارم نیست پیدا ورنه صدره
ز آهم هم زمین هم آسمان سوخت
هوش مصنوعی: درد و آتش درونم به قدری زیاده که اگر آشکار می‌شد، هم زمین و هم آسمان را می‌سوزاند.
حدیث عاشقی از من مپرسید
که ازتقریر یک حرفم زبان سوخت
هوش مصنوعی: از من دربارهٔ عشق سؤال نکن، زیرا صحبت کردن دربارهٔ آن باعث سوختن زبانم شد.
صفائی نز شکیبائی خموشم
که زین آتش مرا بر لب فغان سوخت
هوش مصنوعی: صبر و سکوت من از زیبایی و آرامشی است که دارم، اما این آتش درونم به قدری شدید است که به زودی باعث فریاد من خواهد شد.