شمارهٔ ۵۰
چو بخت از کین اختر غافلم ساخت
به مهر آن شمایل مایلم ساخت
به جهل اندر غمش افتادم آخر
کمال عشق مردی کاملم ساخت
به خونم تر نشد تیغش دریغا
که هجران شرمسار از قاتلم ساخت
چو میرم در غمت شادم که اقبال
به کار جان نثاری قابلم ساخت
هم آن زلف و ذقن دیوانه ام کرد
هم این زنجیر و زندان عاقلم ساخت
به مرگ زندگی معمار عشقت
عجب ماتم سرایی از گلم ساخت
تو گر با ما نکردی سازگاری
غمت نازم که عمری با دلم ساخت
به هجران بی توام جان برنیامد
غم روی تو آسان مشکلم ساخت
به دل تا بست صورت معنی دوست
خیال خود ز خاطر زایلم ساخت
ز مردن سخت تر شد ماندنم چند
به خون خوردن توان بی حاصلم ساخت
هلاک آن خواست از غرقم صفایی
که این حسرت سرا برساحلم ساخت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو بخت از کین اختر غافلم ساخت
به مهر آن شمایل مایلم ساخت
هوش مصنوعی: وقتی شانس و سرنوشتم از کینهی ستارهای غافل شدم، به محبت و زیبایی آن تصویر گرایش پیدا کردهام.
به جهل اندر غمش افتادم آخر
کمال عشق مردی کاملم ساخت
هوش مصنوعی: در نهایت به خاطر نادانیام به غم او افتادم و عشق به منی کامل را به طور واقعی آموخت.
به خونم تر نشد تیغش دریغا
که هجران شرمسار از قاتلم ساخت
هوش مصنوعی: تیغ او بر جانم اثر نکرد، افسوس که جدایی شرمندهام کرد و مرا به دست قاتلم سپرد.
چو میرم در غمت شادم که اقبال
به کار جان نثاری قابلم ساخت
هوش مصنوعی: وقتی به خاطر غم تو میرم، از اینکه زندگی فرصت انجام کارهای ارزشمند را به من داده، خوشحالم.
هم آن زلف و ذقن دیوانه ام کرد
هم این زنجیر و زندان عاقلم ساخت
هوش مصنوعی: همان زلف و چهرهاش مرا مجنون کرده و هم این زنجیر و زندان باعث شده تا عقل و فهمم تحت تأثیر قرار بگیرد.
به مرگ زندگی معمار عشقت
عجب ماتم سرایی از گلم ساخت
هوش مصنوعی: به دلیل مرگ معمار عشق تو، چه سوگ و اندوهی از گل من به وجود آمده است.
تو گر با ما نکردی سازگاری
غمت نازم که عمری با دلم ساخت
هوش مصنوعی: اگر تو با ما همدلی نکردی، اما غمت را دوست دارم، چون عمری با دلم سازگار بوده است.
به هجران بی توام جان برنیامد
غم روی تو آسان مشکلم ساخت
هوش مصنوعی: بدون تو زندگی برایم سخت شده و غم نبود تو تاب و توانم را گرفته است.
به دل تا بست صورت معنی دوست
خیال خود ز خاطر زایلم ساخت
هوش مصنوعی: وقتی که به دل خود زیبا و عمیق فکر میکنم، تصویری از دوست در ذهنم شکل میگیرد که خودم آن را ساختهام.
ز مردن سخت تر شد ماندنم چند
به خون خوردن توان بی حاصلم ساخت
هوش مصنوعی: موندن برام از مردن سختتر شده، چند بار به خاطر مشکلات و دردهایی که میکشم، از فایدهاش چیزی نصیبم نمیشود.
هلاک آن خواست از غرقم صفایی
که این حسرت سرا برساحلم ساخت
هوش مصنوعی: هلاکت و نابودی من به خاطر آرزویی است که از غرق شدن در آن لذت میبرم، اما این حسرت که در کنار سواحل پیش رویم است، به من عذاب میدهد.