گنجور

شمارهٔ ۴۸

به توصیف تو از فرط صباحت
نیفزود از ستایش جز قباحت
به لعلت در حلاوت قیمتی داشت
اگر بودی شکر را این ملاحت
نماند بدر رخشانت در اخلاق
ندارد نطق تا داند فصاحت
اگر این است آن درج نمکسود
بسا ناسور خواهد شد جراحت
به هم چشمیت عبهر آمد از باغ
به جیبش سر در افتاد از وقاحت
بیا از من شنو اوصاف خود را
که در هر کشوری کردم سیاحت
نظیرت را نجستم در تنزه
ندیدت را ندیدم در سماحت
به دل تخم غمت اشکم ثمر داد
عجب محصولی استم زین فلاحت
غریق موج اشکم تن بدین تاب
سمندر را بیا بنگر سباحت
صفایی جان به حسرت دادم آخر
کتابت ختمم آمد زین صراحت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به توصیف تو از فرط صباحت
نیفزود از ستایش جز قباحت
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت تو چنان زیاد است که هیچ توصیف و ستایشی نمی‌تواند بر آن بیفزاید و فقط می‌تواند عیوب و نواقص را نمایان کند.
به لعلت در حلاوت قیمتی داشت
اگر بودی شکر را این ملاحت
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو مانند لعل باشد، شکر هم در این sweetness بی‌قیمت خواهد بود، چون حلاوت تو از هر چیزی ارزشمندتر است.
نماند بدر رخشانت در اخلاق
ندارد نطق تا داند فصاحت
هوش مصنوعی: جز چهره زیبایت در رفتار تو چیزی باقی نمانده است، چرا که سخن تو از بلاغت و فصاحت بی‌بهره است.
اگر این است آن درج نمکسود
بسا ناسور خواهد شد جراحت
هوش مصنوعی: اگر اینجا چیزی وجود داشته باشد که به مصیبت و درد منجر شود، ممکن است زخم‌های عمیق و خطرناکی ایجاد کند.
به هم چشمیت عبهر آمد از باغ
به جیبش سر در افتاد از وقاحت
هوش مصنوعی: چشم تو مانند جویباری از باغ جاری است و این زیبایی به قدری حیرت‌انگیز است که در اثر بی‌پرواهی‌اش، به درون جیبش افتاده است.
بیا از من شنو اوصاف خود را
که در هر کشوری کردم سیاحت
هوش مصنوعی: به من نزدیک شو و وصف‌های خود را بشنو، چون من در هر سرزمینی سفر کرده‌ام.
نظیرت را نجستم در تنزه
ندیدت را ندیدم در سماحت
هوش مصنوعی: در میان پاکدامنی، هیچ کس مشابه تو را نیافتم و در generosity، کسی را مانند تو ندیدم.
به دل تخم غمت اشکم ثمر داد
عجب محصولی استم زین فلاحت
هوش مصنوعی: دل من با غم تو به بار نشسته و اشک‌هایم به نتیجه رسیده‌اند. واقعاً محصول جالبی است که از این زراعت به دست آمده.
غریق موج اشکم تن بدین تاب
سمندر را بیا بنگر سباحت
هوش مصنوعی: در دل امواج اشک‌هایم غرق شده‌ام، بیا و زیبایی تو را ببین که چقدر شگفت‌انگیزی.
صفایی جان به حسرت دادم آخر
کتابت ختمم آمد زین صراحت
هوش مصنوعی: به خاطر آخرین صفحات کتاب تو، جانم را با حسرت به دست می‌آورم. به خاطر این حقیقت، قصه‌ام به پایان رسید.