گنجور

شمارهٔ ۴۷

ترک کاوش کرد کیوان کوکب آمد یارم امشب
رفت ز اختر بد سری ها شد به سامان کارم امشب
فرهی آموخت دیگر بخت خواب آلوده ام را
خوی بی‌خوابی چه خوب از دیدهٔ بیدارم امشب
کی رقیب از دست دادی دوش یک دم دامنش را
لوحش الله خوش جدا افتادگنج از مارم امشب
برنگارین رخ نقاب از زلف مشکین بسته گویی
باز شد درها به بزم از تبت و تاتارم امشب
مه به مهرم مشتری و ز کین بری چون زهره کیوان
سعد و نحس از همت افلاک بین غم خوارم امشب
از بداعت های طالع و ز شگرفی های انجم
منتی سنگین تر از گردون به گردن دارم امشب
صبح عیدم شرم فروردین پدید از شام غم شد
در شبستان فصل دی گل ها دمید از خارم امشب
ریختم جان بر وصالش رستم از تیمار هجران
سخت خوش پرداخت دیدار وی از دل یارم امشب
روزگاری صبح کردم شام ها در غم صفایی
راست خواهی بالله از یک عمر برخوردارم امشب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترک کاوش کرد کیوان کوکب آمد یارم امشب
رفت ز اختر بد سری ها شد به سامان کارم امشب
هوش مصنوعی: شب امشب، پس از جستجو و تلاش، ستاره‌ای به نام کیوان به عنوان یارم ظاهر شد. اما به ناگهان درخشش ستاره‌های بد نصیبم شد و در نهایت وضعیت زندگی‌ام به سامان رسید.
فرهی آموخت دیگر بخت خواب آلوده ام را
خوی بی‌خوابی چه خوب از دیدهٔ بیدارم امشب
هوش مصنوعی: امشب بخت خواب‌آلود من، از حالت بی‌خوابی‌ام درس گرفته است و چه خوب است که الآن که بیدارم، از این حالت لذت می‌برم.
کی رقیب از دست دادی دوش یک دم دامنش را
لوحش الله خوش جدا افتادگنج از مارم امشب
هوش مصنوعی: شما دیشب به طور ناگهانی رقابت را از دست دادید و گویی که دامنش از دستتان رها شده است. به نظر می‌رسد این اتفاق به دلایل خوش‌یمنی صورت گرفته و گنجی که در دل شما بوده، از زحمت و مشقتی که با آن داشتید، آزاد شده است.
برنگارین رخ نقاب از زلف مشکین بسته گویی
باز شد درها به بزم از تبت و تاتارم امشب
هوش مصنوعی: چهره‌ات مانند نگارین است و گویی با گشوده شدن زلفی سیاه، درهای جشن و میهمانی از سرزمین‌های دور باز شده‌اند. امشب، جشنی از تبت و تاتار به پا شده است.
مه به مهرم مشتری و ز کین بری چون زهره کیوان
سعد و نحس از همت افلاک بین غم خوارم امشب
هوش مصنوعی: ماه، عشق من و مشتری نیز به من محبت دارد و از کینه دور است. چگونه می‌تواند زهره در این حالت، کیوان را به بدبختی دچار کند؟ به ستاره‌ها نگاه کن و ببین که غم من چقدر زیاد است امشب.
از بداعت های طالع و ز شگرفی های انجم
منتی سنگین تر از گردون به گردن دارم امشب
هوش مصنوعی: امشب بار سنگینی از نعمت‌ها و شگفتی‌های آسمان بر دوش دارم که هیچ چیز نمی‌تواند با آن در برابر من قرار گیرد.
صبح عیدم شرم فروردین پدید از شام غم شد
در شبستان فصل دی گل ها دمید از خارم امشب
هوش مصنوعی: صبح روز عید، حیا و زیبایی بهار در فروردین نمایان شد و از غم‌های شب گذشته، فصل دی به سر آمده و گل‌ها در شب پدید آمده‌اند و از خاری که داشتم، امشب به سراغ شادی آمده‌ام.
ریختم جان بر وصالش رستم از تیمار هجران
سخت خوش پرداخت دیدار وی از دل یارم امشب
هوش مصنوعی: من جانم را برای وصال او فدای می‌کنم و از غم دوری‌اش، شب را با خوشحالی در دیدار او سپری می‌کنم.
روزگاری صبح کردم شام ها در غم صفایی
راست خواهی بالله از یک عمر برخوردارم امشب
هوش مصنوعی: در گذشته، صبح‌ها را با غم و اندوه سپری می‌کردم و شب‌ها به یاد روزهای خوب و شاد می‌گذراندم. اگر بخواهی راستش را بگویم، امشب به خاطر یک عمر تجربه و روزگار تلخ، از زندگی‌ام به اندازه کافی برخوردارم.