گنجور

شمارهٔ ۴۰۴

تعالی الله چه گویم ز آن نکویی
که نیکوتر بود از هر چه گویی
پری در کسوت مردم پدیدار
ملک در جلد انسان رفته گویی
مرا باور نمی شد کآدمی زاد
بدین حد می رسد در خوب رویی
بدین خلق از خدا خواهم کرا باز
بدین مهر از کجا جویم چو اویی
نه کاره یابمش بر ترک پرخاش
نه مایل بینمش بر جنگ جویی
به صد منزل گریزان از مناعت
به صد فرسنگ دور از تند خویی
به نامیزد بتی خوش خوکه او راست
امان بختی به جای فتنه جویی
به میدان تو تنها گشته پامال
به چوگان تو سرها کرده گویی
به سیر بوستان برخیز کز شرم
به جای خود نشیند سرو جویی
مجاور مانم آن در را که پائی
مسافر آیم آن ره را که پویی
صفایی را بکش یا پیش خودکش
خلاصم کن خدا را زین دورویی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تعالی الله چه گویم ز آن نکویی
که نیکوتر بود از هر چه گویی
هوش مصنوعی: خداوند چنان بلند مرتبه و بزرگ است که هر چه درباره خوبی‌ها و نیکی‌های او بگویم، از آنچه که هست کمتر می‌شود.
پری در کسوت مردم پدیدار
ملک در جلد انسان رفته گویی
هوش مصنوعی: موجودی زیبا و فرشته‌وار در قالب انسان ظاهر شده است، به گونه‌ای که انگار یک فرشته در پوشش انسانی قرار گرفته است.
مرا باور نمی شد کآدمی زاد
بدین حد می رسد در خوب رویی
هوش مصنوعی: من باور نمی‌کردم که انسان‌ها می‌توانند به این اندازه در زیبایی و خوشرویی برسند.
بدین خلق از خدا خواهم کرا باز
بدین مهر از کجا جویم چو اویی
هوش مصنوعی: من از خدا می‌خواهم که به من کسی را بدهد که مانند او را از محبتی که دارم پیدا کنم.
نه کاره یابمش بر ترک پرخاش
نه مایل بینمش بر جنگ جویی
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم هیچ‌گونه درگیری یا جنگ و جدلی داشته باشم. نه تمایلی به دعوا دارم و نه علاقه‌ای به برقراری دشمنی.
به صد منزل گریزان از مناعت
به صد فرسنگ دور از تند خویی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه صد منزل از من فاصله دارد و به دور از خشونت و تندخویی، باز هم در تلاش برای فرار از خودم هستم.
به نامیزد بتی خوش خوکه او راست
امان بختی به جای فتنه جویی
هوش مصنوعی: بتی زیبا و خوشخلق در میانه مجلس نشسته است و او را به عنوان تکیه‌گاه و سرپرستی در نظر می‌گیرم که جایگزین مشکل‌پروری و فتنه‌جویی می‌شود.
به میدان تو تنها گشته پامال
به چوگان تو سرها کرده گویی
هوش مصنوعی: در میدان تو تنها مانده‌ام و به خاطر تو سختی‌ها را تحمل کرده‌ام، گویی که در بازی تو، سرها را به راحتی زیر پا می‌گذارم.
به سیر بوستان برخیز کز شرم
به جای خود نشیند سرو جویی
هوش مصنوعی: به باغ برو و از زیبایی‌های آن لذت ببر، چرا که در برابر این همه زیبایی، سرو به خاطر حس شرم خود دیگر نمی‌تواند سر برافراشته کند.
مجاور مانم آن در را که پائی
مسافر آیم آن ره را که پویی
هوش مصنوعی: نزدیک آن در می‌مانم که مسافری بیاید، و به راهی می‌روم که تو در آن قدم گذاشته‌ای.
صفایی را بکش یا پیش خودکش
خلاصم کن خدا را زین دورویی
هوش مصنوعی: ای کاش دورویی را از خود دور کنی یا دست کم مرا از این وضعیت نجات دهی، خدا را، که از این دوگانگی خسته‌شده‌ام.