گنجور

شمارهٔ ۴۰۵

از تو ای دوست چه پنهان رهم افتاد به کویی
که دل افکند مرا در هوس روی نکویی
دلبری جان شکری پرده دری نکته درایی
گلرخی سرو قدی سنگ دلی سلسله مویی
گل نوشین دهنی سرو صنوبر حرکاتی
سنگ خارا شکنی سلسله غالیه مویی
لعبت لاله عذاری صنم باده گساری
سرکشی سیم تنی نوش لبی نادره گویی
رسدش مو به میان با همه خردی عجب آرم
وین عجب تر که میانش نرسیده است به مویی
خاک دل رفت به بادم به هوای سر زلفی
آب رخ ریخت به خاکم همه از آتش رویی
سوزن و رشته ز زلف و مژه می ساز فراهم
تا مگر زخم مرا زین دو توان کرد رفویی
گر نشیند چه شود بار برین دیده ی گریان
سروی آنسان نکند جای مگر بر لب جویی
صرف جانان شد اگر عمر صفایی مخور انده
جاودان زنده بمانی توکه جان داده اویی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از تو ای دوست چه پنهان رهم افتاد به کویی
که دل افکند مرا در هوس روی نکویی
هوش مصنوعی: ای دوست، از تو چه پنهان بماند که من به کویی افتادم که دل من به عشق چهره زیبایی گرفتار شد.
دلبری جان شکری پرده دری نکته درایی
گلرخی سرو قدی سنگ دلی سلسله مویی
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو دل مرا می‌برد، تو رازها و لطافت‌ها را بروز می‌دهی. زیبایی‌ات به مانند گل و قامتت مثل سرو است، اما دلتنگی‌ات همچون سنگ است و موهایت به مانند زنجیری است که مرا به خود می‌بندد.
گل نوشین دهنی سرو صنوبر حرکاتی
سنگ خارا شکنی سلسله غالیه مویی
هوش مصنوعی: گلی با طعمی شیرین و زیبا مانند سرو و صنوبر، حرکاتی قوی و محکم دارد که می‌تواند سنگ را بشکند و موهای پرچین و تابدار را به نمایش بگذارد.
لعبت لاله عذاری صنم باده گساری
سرکشی سیم تنی نوش لبی نادره گویی
هوش مصنوعی: گل لاله، مانند دختری زیبا، در حال ناز و بازی است. مجسمه‌ای که در عالم باده‌نوشی خیال‌پردازی می‌کند و دلربایی می‌کند. اندامش به قدری زیباست که گویی لبهایی خاص و نادر دارد.
رسدش مو به میان با همه خردی عجب آرم
وین عجب تر که میانش نرسیده است به مویی
هوش مصنوعی: به او می‌گویم که با وجود تمام کوچکی و ظرافتش، به نظر می‌رسد که در میان دو طرف قرار دارد. جالب اینجاست که حتی به اندازه یک مو هم به واقعیت نزدیک نشده است.
خاک دل رفت به بادم به هوای سر زلفی
آب رخ ریخت به خاکم همه از آتش رویی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آرزوی بودن با مویی زیبا به شدت غمگین و مایوس شده است. از شدت عشق چهره‌ام به خاک افتاده و همه چیزم در آتش محبت او گم شده است.
سوزن و رشته ز زلف و مژه می ساز فراهم
تا مگر زخم مرا زین دو توان کرد رفویی
هوش مصنوعی: سوزن و رشته را از مو و مژه بساز و جمع کن تا شاید بتوانی به کمک این دو زخم مرا ترمیم کنی.
گر نشیند چه شود بار برین دیده ی گریان
سروی آنسان نکند جای مگر بر لب جویی
هوش مصنوعی: اگر کجای دلم نشسته باشد، چه بر ستمی بر این چشمان گریان، آن سرو زیبا هیچ‌گاه نشیند، مگر بر لب جوی آب.
صرف جانان شد اگر عمر صفایی مخور انده
جاودان زنده بمانی توکه جان داده اویی
هوش مصنوعی: اگر عمر تو در راه عشق سپری شود، نگران زندگی جاویدان نباش. تو که جان خود را به معشوق داده‌ای، پس دیگر برای چه غصه می‌خوری؟