شمارهٔ ۴۰
ای در دلم زکاوش عشق تو خارها
دستان سرای گلشن حسنت هزارها
از رشک سرو قامت شمشاد سایه ات
سیلاب اشک می رود از جویبارها
بویی مگر ز زلف توآرد برای وی
دارد چمن به راه صبا انتظارها
گر ره برند بر سر کویت بهار و دی
پهلو تهی کنند ز گلشن هزارها
نازم به چهره و زلف تو کز حسن رنگ و بوی
آزرم تبت آمد و شرم تتارها
دامن کشان به خاک شهیدان چو بگذری
آید هزار دست برون از مزارها
گه لابه گاه گریه گهی ناله گه خروش
عمری به بوی وصل تو کردم چه کارها
ما درمیان موج چنین قلزمی غریق
خلقی به ما نظاره کنان ازکنارها
محتاج تیپ غمزه و توپ دو زلف نیست
آن کو به یک اشاره گشاید حصارها
نوشین لب تو چیست میان سواد خط
شهدی که مور بسته به دورش قطارها
خالش به غمزدگان کند اغرای دلبری
در حکم یک پیاده ی او بین سوارها
یک بار اگر به فرق صفایی نهی قدم
از جان و سر به پای تو ریزد نثارها
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای در دلم زکاوش عشق تو خارها
دستان سرای گلشن حسنت هزارها
هوش مصنوعی: ای عشق تو در دل من، همچون خارهایی است که در باغ گلهای زیبای تو نشستهاند.
از رشک سرو قامت شمشاد سایه ات
سیلاب اشک می رود از جویبارها
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و قامت تو، سایهات باعث میشود اشکها همچون سیلاب از جویبارها جاری شوند.
بویی مگر ز زلف توآرد برای وی
دارد چمن به راه صبا انتظارها
هوش مصنوعی: بویی از زلف تو در مسیر باد به مشام میرسد و چمن هم منتظر میماند تا ببیند چه چیزی خواهد شد.
گر ره برند بر سر کویت بهار و دی
پهلو تهی کنند ز گلشن هزارها
هوش مصنوعی: اگر بهار و دی (سردی) در کنار کوچهی تو بیایند، گلهای بیشماری از باغی خواهند رفت.
نازم به چهره و زلف تو کز حسن رنگ و بوی
آزرم تبت آمد و شرم تتارها
هوش مصنوعی: من به چهره و زلف تو عشق میورزم، زیرا زیبایی و عطر تو از دلایلی است که حس شرم و عفت را به جان میآورد.
دامن کشان به خاک شهیدان چو بگذری
آید هزار دست برون از مزارها
هوش مصنوعی: وقتی که با گردن افراشته و دامن کشان از کنار قبرهای شهیدان عبور کنی، انگار هزار دست از زیر خاک به سمت تو دراز شده است.
گه لابه گاه گریه گهی ناله گه خروش
عمری به بوی وصل تو کردم چه کارها
هوش مصنوعی: گاهی ناله و گاهی گریه میکنم و در گاهی هم با صدای بلند فریاد میزنم. تمام عمر به یاد وصل تو کارهای زیادی انجام دادم.
ما درمیان موج چنین قلزمی غریق
خلقی به ما نظاره کنان ازکنارها
هوش مصنوعی: ما در میان امواج به شدت در حال تکان خوردن هستیم و گروهی از مردم به ما نگاه میکنند و از کنارهها نظارهگر ما هستند.
محتاج تیپ غمزه و توپ دو زلف نیست
آن کو به یک اشاره گشاید حصارها
هوش مصنوعی: کسی که در دلش قدرت و جذابیت واقعی وجود داشته باشد، نیازی به جذابیت ظاهری یا زیباییهای معمولی ندارد. او با یک اشاره میتواند دلها را تسخیر کند و موانع را از پیش رو بردارد.
نوشین لب تو چیست میان سواد خط
شهدی که مور بسته به دورش قطارها
هوش مصنوعی: لبهای شیرین تو چه معنا دارند در کنار خطی که شبیه شهد است و مورچگان دور آن صف بستهاند؟
خالش به غمزدگان کند اغرای دلبری
در حکم یک پیاده ی او بین سوارها
هوش مصنوعی: چهرهاش غمگینان را به یاد زیباییها میاندازد، مثل این است که او در میان سواران، خود را به عنوان یک پیاده نشان میدهد.
یک بار اگر به فرق صفایی نهی قدم
از جان و سر به پای تو ریزد نثارها
هوش مصنوعی: اگر یک بار به سر و روی تو نگاهی بیندازی، جان و دل من فدای تو خواهند شد و همه چیزم را به پا میریزند.