گنجور

شمارهٔ ۳۹

جور است اگرتلافی مهر و وفای ما
نبود ورای بستن و کشتن سزای ما
از قتل ما مباش هراسان که روز حشر
یک زخم دیگر از تو بود خونبهای ما
زیبد قصاص کشتن ما کشتنی دگر
این است در قضای قیامت بنای ما
ما رابکش به یک خم ابروکه راستی
حیف است برکشیدن تیغ از برای ما
سرهای ما به حلقه ی فتراک باز بند
تنها نه کتشن است همین مدعای ما
تسلیم عاشقان و تقاضای عشق بین
کز درد می دهند طبیبان دوای ما
بیگانگی و نقص نگر کزکمال یأس
غم تیر یک نفس نشود آشنای ما
گم شد دلم به ظلمت زلفت ز راه لب
باید به غیر خضر کسی رهنمای ما
ما را چو دیگران سروکاری به غیر نیست
در کوی دلبر است صفایی صفای ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جور است اگرتلافی مهر و وفای ما
نبود ورای بستن و کشتن سزای ما
هوش مصنوعی: اگر در مقابل محبت و وفاداری ما، بدی و بی‌وفایی وجود داشته باشد، این عادلانه نیست که تنها مجازات ما مرگ و اسارت باشد.
از قتل ما مباش هراسان که روز حشر
یک زخم دیگر از تو بود خونبهای ما
هوش مصنوعی: نگران نباش که ما را به قتل می‌رسانی، زیرا در روز قیامت، یک زخم و آسیبی که به ما زده‌ای، خون‌بهای ما خواهد بود.
زیبد قصاص کشتن ما کشتنی دگر
این است در قضای قیامت بنای ما
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که ما اکنون به قصاص و انتقام از کشتن خود مشغولیم، اما در روز قیامت، حقیقت و عدالت دیگری حاکم خواهد بود که بر اساس آن، سرنوشت ما رقم خواهد خورد. یعنی در آن روز، آنچه که در دنیا انجام داده‌ایم، مشخص‌کننده‌ی حال ما خواهد بود.
ما رابکش به یک خم ابروکه راستی
حیف است برکشیدن تیغ از برای ما
هوش مصنوعی: ما را با یک حرکت ابرو بکش، چرا که واقعاً جایز نیست برای ما شمشیر کشیدن.
سرهای ما به حلقه ی فتراک باز بند
تنها نه کتشن است همین مدعای ما
هوش مصنوعی: سرهای ما در حلقه‌ی فتراک بسته می‌شود، اما این تنها به خاطر کتشن نیست؛ این نشان‌دهنده‌ی ادعای ماست.
تسلیم عاشقان و تقاضای عشق بین
کز درد می دهند طبیبان دوای ما
هوش مصنوعی: عاشقان به عشق تسلیم می‌شوند و از درد خود به طبیبان کمک می‌طلبند تا درمانی برای رنج‌هایشان بیابند.
بیگانگی و نقص نگر کزکمال یأس
غم تیر یک نفس نشود آشنای ما
هوش مصنوعی: به نقص و بیگانگی توجه نکن، زیرا یأس و غم نمی‌توانند حتی برای یک لحظه ما را با هم آشنا کنند.
گم شد دلم به ظلمت زلفت ز راه لب
باید به غیر خضر کسی رهنمای ما
هوش مصنوعی: دل من در تاریکی موهایت گم شده است و باید کسی غیر از خضر، راهنمای ما باشد.
ما را چو دیگران سروکاری به غیر نیست
در کوی دلبر است صفایی صفای ما
هوش مصنوعی: ما مانند دیگران به هیچ چیز جز عشق و محبوب خود اهمیت نمی‌دهیم، در محله محبوب به قدری از صفا و پاکی وجود دارد که خاص خود ماست.