گنجور

شمارهٔ ۳۹۵

تا شدی ای دوست از کنار صفایی
شد چو دل از کف ز دل قرار صفایی
بو که کند بخت رهبری که دگر بار
بر سر کویت فتد گذار صفایی
سعد سعیدش نبود ورنه از آن در
نیست جدایی به اختیار صفایی
با همه ضعف احتمال بار فراقت
صبر مفرما که نیست کار صفایی
دی رود ار صد ره و بهار درآید
بی تو کجا بشکفد بهار صفایی
کی ننشیند مرا به جای تو در دل
مهر تو کافی است غمگسار صفایی
در دو جهانم بتی به جز تو نباید
یاد جمالت بس است یار صفایی
گوی بدان ترک تندخو که بیاموز
طرز وفا داری از نگار صفایی
شکر خدا کاین صنم ز لطف برانداخت
رسم شکایت به روزگار صفایی
گفتیت از در چو صبح عید درآیم
تا چه کند حکم کردگار صفایی
از اثر داغ عشق بعد شهادت
خون چکد از سبزه ی مزار صفایی
باشد اگر لطف دوست با همه نقصان
نور صفایی زند به نار صفایی

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا شدی ای دوست از کنار صفایی
شد چو دل از کف ز دل قرار صفایی
هوش مصنوعی: زمانی که تو ای دوست از کنارم رفتی، دلم مانند کسی شد که آرامش و صفا را از دست داده است.
بو که کند بخت رهبری که دگر بار
بر سر کویت فتد گذار صفایی
هوش مصنوعی: اگر بخت رهبری دوباره بر سر کوی تو بیفتد، باز هم صفا و خرمی را به ارمغان می‌آورد.
سعد سعیدش نبود ورنه از آن در
نیست جدایی به اختیار صفایی
هوش مصنوعی: خوشبختی سعد را اگر نداشت، دیگر دلخوشی از آن در نمی‌توان یافت که در آن جدایی و تنهایی وجود ندارد.
با همه ضعف احتمال بار فراقت
صبر مفرما که نیست کار صفایی
هوش مصنوعی: با وجود تمام ضعف و ناتوانی‌ام، در برابر دوری تو صبر نکن، زیرا که هیچ چیز خوشایندی در این کار نیست.
دی رود ار صد ره و بهار درآید
بی تو کجا بشکفد بهار صفایی
هوش مصنوعی: اگرچه صد راه و بهار بیاید، ولی بدون تو، بهار هیچ زیبایی نخواهد داشت.
کی ننشیند مرا به جای تو در دل
مهر تو کافی است غمگسار صفایی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند در دل من به جای تو جا بگیرد، زیرا محبت تو به تنهایی کافی است تا غم‌ها را برطرف کند و به زندگی‌ام آرامش ببخشد.
در دو جهانم بتی به جز تو نباید
یاد جمالت بس است یار صفایی
هوش مصنوعی: در دنیاهای مختلف، هیچکس جز تو را نباید به خاطر آورد. زیبایی تو کافی است برای دلچسبی و صفای زندگی.
گوی بدان ترک تندخو که بیاموز
طرز وفا داری از نگار صفایی
هوش مصنوعی: به آن دختر زیبای تندخو بگو که روش وفاداری را از معشوقه‌ای که دلنشین و زیباست، یاد بگیرد.
شکر خدا کاین صنم ز لطف برانداخت
رسم شکایت به روزگار صفایی
هوش مصنوعی: خدا را شکر که این معشوق به لطف خود، دیگر سبب شکایت از روزگار نیست و این زندگی به خوبی ادامه دارد.
گفتیت از در چو صبح عید درآیم
تا چه کند حکم کردگار صفایی
هوش مصنوعی: گفتی که وقتی صبح عید از در داخل شوم، خدا چه کار می‌کند که به من صفا بدهد.
از اثر داغ عشق بعد شهادت
خون چکد از سبزه ی مزار صفایی
هوش مصنوعی: از تأثیر عشق و داغی که به دل دارد، پس از شهادت، خون از سبزه‌های مزارش می‌چکد و باعث زیبایی و صفایی آنجا می‌شود.
باشد اگر لطف دوست با همه نقصان
نور صفایی زند به نار صفایی
هوش مصنوعی: اگر محبت دوست، با تمام کمبودها و نقص‌ها، نوری به وجود آورد، پس آن نور می‌تواند بر آتش نیز روشنی بخشد.