شمارهٔ ۳۹۲
راه دیار یا مرا ای صبا بپوی
از تاب هجر و حسرت وصل منش بگوی
کای سست عهد ماه ستمکار کند مهر
وی سخت خشم یار دلازار تند خوی
ای شاه زود رنج من ای یار دیر صلح
ای ماه مهر سوز من ای ترک جنگجوی
یار رقیب بازم و شاه عدو نواز
ترک بهانه سازم و ماه لطیفه گوی
دانی شکستگی دل از حسرتم اگر
وقتی به تجربت زده ای سنگ بر سبوی
نزدیک شد به گردن جانم طناب مرگ
تا دورم از کشاکش آن زلف مشکبوی
زد زخمه ی فراق تو زخمی بدل مرا
کز تار موی و سوزن مژگان سزد رفوی
عشق تو و تن من باد وزان و خاک
شوق تو و دل من آب روان و جوی
با فر عشق کش همه شاهان گدای در
شد جان و سر به کوی تو کمتر ز خاک کوی
یکبار در تو آه صفایی اثر نکرد
آه از دلت که سخت تر از آهن است و روی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
راه دیار یا مرا ای صبا بپوی
از تاب هجر و حسرت وصل منش بگوی
هوش مصنوعی: ای نسیم، به سوی دیار محبوب من برو و از غم دوری و آرزوی وصالش برایم بگو.
کای سست عهد ماه ستمکار کند مهر
وی سخت خشم یار دلازار تند خوی
هوش مصنوعی: ای ماه ستمکار، که به وعدههای خود پایبند نیستی،
چقدر خشمگین است یار دلازار و تندخو از عشق تو!
ای شاه زود رنج من ای یار دیر صلح
ای ماه مهر سوز من ای ترک جنگجوی
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که زود ناراحت میشوی، ای دوست دیرین من که صلح را بر جنگ ترجیح میدهی، ای ماه روشنی که قلبم را میسوزانی، ای جنگجوی شجاع.
یار رقیب بازم و شاه عدو نواز
ترک بهانه سازم و ماه لطیفه گوی
هوش مصنوعی: عزیزم هنوز در کنار رقیب دارم و دشمنی که مرا نوازش میکند. بهانهها را کنار میگذارم و به مهربانی و زیبایی تو میپردازم.
دانی شکستگی دل از حسرتم اگر
وقتی به تجربت زده ای سنگ بر سبوی
هوش مصنوعی: میدانی که چقدر دل شکستهام از حسرتی که دارم، وقتی میبینم که تجربت چقدر سنگین و سخت است؟
نزدیک شد به گردن جانم طناب مرگ
تا دورم از کشاکش آن زلف مشکبوی
هوش مصنوعی: مرگ به گردن جانم نزدیک شده، اما من میخواهم از دغدغههای آن زلف خوشبو دور باشم.
زد زخمه ی فراق تو زخمی بدل مرا
کز تار موی و سوزن مژگان سزد رفوی
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی تو، قلب من جراحت عمیقی خورده است. این درد آنقدر شدید است که حتی با ظریفترین چیزها مانند تار موی تو یا سوزن مژههایت هم قابل بهبودی نیست.
عشق تو و تن من باد وزان و خاک
شوق تو و دل من آب روان و جوی
هوش مصنوعی: عشق تو مانند بادی است که در تنم جریان دارد و احساس شوق تو همچون آبی است که در دل من به راه میافتد.
با فر عشق کش همه شاهان گدای در
شد جان و سر به کوی تو کمتر ز خاک کوی
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که حتی شاهان هم مانند گدایان به درگاه تو بیایند. جان و سر من کمتر از خاکی است که در کوی تو وجود دارد.
یکبار در تو آه صفایی اثر نکرد
آه از دلت که سخت تر از آهن است و روی
هوش مصنوعی: یکبار در تو بیاحساسی تأثیری نداشت، آه از دل تو که محکمتر از آهن است و چهرهات هم همینطور.