شمارهٔ ۳۸۲
ترسم که رسد از تو مرا پیک و پیامی
آن روز که از من نه نشان است و نه نامی
ای مرغ دل از گلشن و باغت چه غم افزود
کآسوده به کنج قفس و گوشه ی دامی
روز اشک به دامان و شبم ناله به گردون
بر ما گذر و چند چنین صبحی و شامی
لب تشنه چه پایی به ره دیر مغان پوی
شاید که مغان دست تو گیرند به جامی
ز ایوان مناجات به میدان خرابات
تبدیل کن البته درنگی به خرامی
مستوری و مستی نتوان داشت بهم جمع
دستی زن و بردار سوی میکده گامی
چون بر در میخانه رسی بهر خود آنجا
می جو ز مقیمان خرابات مقامی
در محفل می با همه نومیدی و نقصان
تحصیل کن از شاهد و مطرب همه کامی
دل در خم زلفین دلاویز دلارام
در چنگ دو شهباز فرومانده حمامی
از آتش دل سوخت صفایی تر و خشکم
عشق است و کجا فرق کند پخته و خامی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترسم که رسد از تو مرا پیک و پیامی
آن روز که از من نه نشان است و نه نامی
هوش مصنوعی: میترسم که روزی از تو خبری به دستم برسد و پیامی بیاید در حالی که من دیگر نشانی از خودم ندارم و حتی نامی از من باقی نمانده است.
ای مرغ دل از گلشن و باغت چه غم افزود
کآسوده به کنج قفس و گوشه ی دامی
هوش مصنوعی: ای پرنده دل! چرا از گلزار و باغ خود غمگینی؟ در حالی که تو در گوشه قفس و دام، آرامش داری.
روز اشک به دامان و شبم ناله به گردون
بر ما گذر و چند چنین صبحی و شامی
هوش مصنوعی: روزها با اشک به سینه و شبها با نالهای به آسمان میگذرانم. چه روزها و شبهایی که اینگونه بر من گذشته است.
لب تشنه چه پایی به ره دیر مغان پوی
شاید که مغان دست تو گیرند به جامی
هوش مصنوعی: وقتی که لب تشنهای، چرا در راه میخانه قدم برمیداری؟ شاید که میخانهداران با یک جام تو را پذیرا شوند.
ز ایوان مناجات به میدان خرابات
تبدیل کن البته درنگی به خرامی
هوش مصنوعی: به جای اینکه در مکان عبادت و مناجات باشم، به فضایی شلوغ و پر از هیاهو برو که با زیبایی و آرامش همراه است، البته با کمی تعلل و احتیاط.
مستوری و مستی نتوان داشت بهم جمع
دستی زن و بردار سوی میکده گامی
هوش مصنوعی: در زندگی نمیتوان همواره در پنهانی و بیخبری باقی ماند. اگر میخواهی از مستی و لذت آن بهرهمند شوی، باید با جمعی در کنار هم به سوی میکده بروی و گام برداری.
چون بر در میخانه رسی بهر خود آنجا
می جو ز مقیمان خرابات مقامی
هوش مصنوعی: وقتی به درِ میخانه میرسی، برای خودت آنجا شرابی طلب کن و از ساکنان این مکان، مقام و جایگاهی بگیر.
در محفل می با همه نومیدی و نقصان
تحصیل کن از شاهد و مطرب همه کامی
هوش مصنوعی: در جمعی که به نوشیدن مشغولاند، با وجود تمام ناامیدیها و کمبودها، سعی کن از زیباییها و لذتهای اطراف خود بهرهمند شوی.
دل در خم زلفین دلاویز دلارام
در چنگ دو شهباز فرومانده حمامی
هوش مصنوعی: دل در پیچ و خم موهای خوش حالت و دلربای تو گرفتار شده است، گویی در چنگال دو شاهین خوشپرواز، یک قناری گرفتار شده باشد.
از آتش دل سوخت صفایی تر و خشکم
عشق است و کجا فرق کند پخته و خامی
هوش مصنوعی: آتش دل باعث شده که قلبم بسوزد و این سوختگی حتی از صفا و روشنایی بیشتر است. عشق در وجود من جاری است و برایم مهم نیست که شخصی پخته باشد یا خام، زیرا همه این احساسات را تجربه میکنم.