گنجور

شمارهٔ ۳۶

پیمان به پا فکنده ونالی ز دست ما
فریاد از تو ای بت پیمان گسست ما
ما تا ابد به مهر تو میثاق بسته ایم
این است روزنامه ی عهد الست ما
دانسته اند قصه ی ما بیش و کم درست
با مدعی حدیث مکن در شکست ما
ما وهوای قد تو هیهات کی رسد
این جامه ی بلند به بالای پست ما
از پنجه ام گذشت و فغان کارگر نشد
یک تیر بر نشانه نیامد ز شست ما
سازم به تلخی شب هجران به ذوق وصل
روزی بود که شهد برآرد کبست ما
بی بهره باد از می کوثر به دست حور
زاهد گر این پیاله ستاند ز دست ما
دل بیشتر بری چو خوری باده بیشتر
جان ها فدای هوش تو ای ترک مست ما
دل رفت و غم فتاد صفایی به جان وی
دل دستگیر دلبر و غم پای بست ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیمان به پا فکنده ونالی ز دست ما
فریاد از تو ای بت پیمان گسست ما
هوش مصنوعی: من به خاطر عهدی که بسته‌ام و به خاطر ناله‌ها و فریادهایی که از دست من برمی‌آید، ناله می‌کنم و از تو، ای معشوق، شکایت می‌زنم که پیمان ما را شکستی.
ما تا ابد به مهر تو میثاق بسته ایم
این است روزنامه ی عهد الست ما
هوش مصنوعی: ما برای همیشه با محبت تو پیمان بسته‌ایم و این، سندی است بر عهدی که از ابتدا با تو داشته‌ایم.
دانسته اند قصه ی ما بیش و کم درست
با مدعی حدیث مکن در شکست ما
هوش مصنوعی: آنها می‌دانند که داستان ما تا حدی درست است، پس با مدعی از شکست ما صحبت نکن.
ما وهوای قد تو هیهات کی رسد
این جامه ی بلند به بالای پست ما
هوش مصنوعی: به هیچ وجه نمی‌توان به قامت بلند تو رسید، این لباس بلند به ما که در مرتبه‌ای پایین هستیم نمی‌چسبد.
از پنجه ام گذشت و فغان کارگر نشد
یک تیر بر نشانه نیامد ز شست ما
هوش مصنوعی: از دست من گذشت و هیچ فریاد و تلاشی به نتیجه نرسید، هیچ تیری که به هدف برخورد کند، از انگشت من نگذشت.
سازم به تلخی شب هجران به ذوق وصل
روزی بود که شهد برآرد کبست ما
هوش مصنوعی: در دل شب‌های تلخ جدایی، به یاد روزی می‌زنم که شیرینی وصال مانند شهدی از گل برمی‌خیزد.
بی بهره باد از می کوثر به دست حور
زاهد گر این پیاله ستاند ز دست ما
هوش مصنوعی: از دست ما اگر این پیاله را بگیرد، حوری زاهد که بی‌نصیب از می کوثر است، چه سودی خواهد داشت؟
دل بیشتر بری چو خوری باده بیشتر
جان ها فدای هوش تو ای ترک مست ما
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر دل بسپاریم و شراب بنوشیم، جان‌هامان آماده‌ی فدای زیبایی و ذکاوت توست، ای ترک مست ما.
دل رفت و غم فتاد صفایی به جان وی
دل دستگیر دلبر و غم پای بست ما
هوش مصنوعی: دل از دست رفت و غم به جانش افتاد. دلش به یاری معشوقش شاد بود، اما غم او را گرفتار کرده بود.