گنجور

شمارهٔ ۳۵۷

ماه کنعانی اگر در مصر معنی روت دیدی
زال‌سان از فرط حیرت خویش را فرتوت دیدی
تا ابد بستی در دکان سحاری و افسون
چشم هاروت ار به خواب آن نرگس جادوت دیدی
سوختی از تاب خجلت خون شدی از غیرتش دل
گر یکی لعل شکرخای ترا یاقوت دیدی
دیده ز اول گر بدیدی خود بدین دستت خرامان
سَروْبُن را دار خواندی نخل را تابوت دیدی
دل شدی چون نافه خون از شرم آهوی ختن را
گر عبیرانگیزی آن زلف چون هندوت دیدی
برد چشمت شیرمردان را به تحریک تو از ره
اوستادی خود و صیادی آهوت دیدی
بار چندین دل کشیدی مدتی بر دوش و کس را
نیست تقصیر این تطاول‌ها خود از گیسوت دیدی
زخم را کاری زدی هان یک دم از بهر تماشا
مفکنم یک باره از پا قوت بازوت دیدی
کاش آن کو پهلو از غیر تو خالی کرده یارب
جای دل یک شب به کام خویش در پهلوت دیدی
یک نفس دور از تو از زانوی حسرت برندارم
آن سری کش گه به پا گه بر سر زانوت دیدی
خود نپرسیدی صفایی را که کبود چیست کارش
روز و شب با آنکه عمری شد کش اندر کوت دیدی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماه کنعانی اگر در مصر معنی روت دیدی
زال‌سان از فرط حیرت خویش را فرتوت دیدی
هوش مصنوعی: اگر در مصر زیبایی و درخشندگی همچون ماه کنعانی را دیدی، آن‌قدر از شگفتی متعجب خواهی شد که به حالت فرسوده و کهن‌سال در خواهی آمد.
تا ابد بستی در دکان سحاری و افسون
چشم هاروت ار به خواب آن نرگس جادوت دیدی
هوش مصنوعی: تا همیشه در مغازه سحری و جادوگری مشغول بودی، و اگر خواب نرگس جادویت را می‌دیدی، افسون چشمان هاروت را درک می‌کردی.
سوختی از تاب خجلت خون شدی از غیرتش دل
گر یکی لعل شکرخای ترا یاقوت دیدی
هوش مصنوعی: در دل خجالت و شرم از محبتی که در دل داشتی، چنان سوختی که خونت به غیرتش درآمد. اگر روزی یکی از لعل‌های زیبای تو را به عنوان یاقوت می‌دید، چه حس و حالی به او دست می‌داد.
دیده ز اول گر بدیدی خود بدین دستت خرامان
سَروْبُن را دار خواندی نخل را تابوت دیدی
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا به زیبایی‌ها نگریسته بودی، با دستانت می‌توانستی قامت خوش‌فرم "سرو" را مانند نخل ببینی که در واقع تابوتی است.
دل شدی چون نافه خون از شرم آهوی ختن را
گر عبیرانگیزی آن زلف چون هندوت دیدی
هوش مصنوعی: دل تو چون گل نرمی شده است که از شرم زیبایی آهوهای سرزمین ختن به حالت غم و اندوه درآمده است. اگر عطر آن زلف زیبا را که مانند عطر هندوستان است، احساس کنی، این حال تو را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌دهد.
برد چشمت شیرمردان را به تحریک تو از ره
اوستادی خود و صیادی آهوت دیدی
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری تاثیرگذار است که شیرمردان را به هیجان می‌آورد و تسلط و مهارت تو باعث شده تا شکارچیان نیز دقت کنند.
بار چندین دل کشیدی مدتی بر دوش و کس را
نیست تقصیر این تطاول‌ها خود از گیسوت دیدی
هوش مصنوعی: مدتی طولانی بار سنگینی را بر دوش کشیدی و هیچ‌کس را نمی‌توان سرزنش کرد، این همه سختی‌ها را خودت از دیدگاه موهایت می‌توانی ببینی.
زخم را کاری زدی هان یک دم از بهر تماشا
مفکنم یک باره از پا قوت بازوت دیدی
هوش مصنوعی: به تو حمله‌ای کردم و زخم زدم، اما فقط برای اینکه لحظه‌ای تماشا کنم. من نمی‌خواهم به یکباره از پا درآیم، تا قوت و قدرت تو را ببینم.
کاش آن کو پهلو از غیر تو خالی کرده یارب
جای دل یک شب به کام خویش در پهلوت دیدی
هوش مصنوعی: ای کاش آن کسی که از دیگران خالی است، یک شب در آغوش تو دل خود را خوش می‌کرد و تو را می‌دید.
یک نفس دور از تو از زانوی حسرت برندارم
آن سری کش گه به پا گه بر سر زانوت دیدی
هوش مصنوعی: من حتی یک لحظه هم نمی‌توانم از حسرت دوری‌ات فاصله بگیرم. آن سرت که گاهی در کنار پاهایت و گاهی روی زانویت می‌گذارم را مشاهده کردی؟
خود نپرسیدی صفایی را که کبود چیست کارش
روز و شب با آنکه عمری شد کش اندر کوت دیدی
هوش مصنوعی: تو هرگز از من نپرسیدی که دل‌باختگی و غم چیست، در حالی که مدتی طولانی است که با آن سر و کار دارم و تو هم عاقبتم را دیده‌ای.