شمارهٔ ۳۵۵
تاهمچو من از عشق گرفتار نگردی
از کشمکش هجر خبردار نگردی
هرگز نشماری غم عشاق به یک مو
تا بسته ی آن طره طرار نگردی
کارت به طبیبان جفا پیشه نیفتاد
کآگاه ز حال دل بیمار نگردی
چون زلف سیه روز و پریشان شوی ای دل
زنهار دگر گرد رخ یار نگردی
دامن مکن آلوده به خون دلم ای خواب
پیرامن این دیدهٔ بیدار نگردی
ترسم که بسوزی تو هم از آتشم ای غم
گرد دل پرتاب و شرربار نگردی
سر در قدم یار عزیزت نکند جای
تا خاک صفت در ره او خوار نگردی
بر حیرت من بین و از آن روی نظر بند
تا فتنهٔ آن جادوی سحار نگردی
تا سینه ز فکر رخ و زلفش نکنی پر
خالی ز خیال بت و زنار نگردی
ز آن می که صفایی اثرش بی خودی آمد
شرط خرد آن است که هشیار نگردی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تاهمچو من از عشق گرفتار نگردی
از کشمکش هجر خبردار نگردی
هوش مصنوعی: تا وقتی که مثل من در عشق دچار نشوی، از مبارزه و درد جدایی خبر نخواهی داشت.
هرگز نشماری غم عشاق به یک مو
تا بسته ی آن طره طرار نگردی
هوش مصنوعی: هرگز غم عاشقان را به یک تار مو هم حساب نکن، مگر اینکه خودت گرفتار زیبایی آن معشوق شوی.
کارت به طبیبان جفا پیشه نیفتاد
کآگاه ز حال دل بیمار نگردی
هوش مصنوعی: کار تو به پزشکان بیرحم نیفتاد، چون آنها از حال دل بیمار باخبر نمیشوند.
چون زلف سیه روز و پریشان شوی ای دل
زنهار دگر گرد رخ یار نگردی
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که زلفهای سیاه و آشفتهات را میبینی، احتیاط کن که دوباره به چهرهی محبوب ننگری.
دامن مکن آلوده به خون دلم ای خواب
پیرامن این دیدهٔ بیدار نگردی
هوش مصنوعی: ای خواب، دامن خود را به خون دل من آلوده نکن، که این دیدهٔ بیدار هرگز به گرد تو نمیگردد.
ترسم که بسوزی تو هم از آتشم ای غم
گرد دل پرتاب و شرربار نگردی
هوش مصنوعی: نگرانم که تو هم به خاطر آتش دل من بسوزی، ای غم که دائماً دور قلبم میچرخد و باعث آزار و رنجش میشوی.
سر در قدم یار عزیزت نکند جای
تا خاک صفت در ره او خوار نگردی
هوش مصنوعی: با پای خودت به جای یار عزیزت نرو، زیرا ممکن است خاکی که در مسیر او قرار دارد، تو را تحقیر کند.
بر حیرت من بین و از آن روی نظر بند
تا فتنهٔ آن جادوی سحار نگردی
هوش مصنوعی: به شگفتی من توجه کن و به آن چهره نگاه کن تا تحت تاثیر آن جادوی سحرآمیز قرار نگیری.
تا سینه ز فکر رخ و زلفش نکنی پر
خالی ز خیال بت و زنار نگردی
هوش مصنوعی: تا زمانی که به فکر چهره و موهای او هستی، دلت پر از خیال اوست و به سمت محبت او میروی.
ز آن می که صفایی اثرش بی خودی آمد
شرط خرد آن است که هشیار نگردی
هوش مصنوعی: به دلیل تاثیری که آن شراب دارد، انسان باید از خود بی خود شود. شرط عقل این است که در این حالت به هوش و فکر خود تسلط داشته باشد و هشیار بماند.