گنجور

شمارهٔ ۳۵۴

میثاق دوش را ز اول وفا نکردی
و آخر به جای پاداش الا جفا نکردی
سهل است جور خوبان زان غم خورم که هرگز
بربی وفایی خویش نیز اعتنا نکردی
چندان ستم که راندی بر بیدلان ناکام
جبران ما مضی را باری قضا نکردی
یک ره به آب یاری و ز باب غم گساری
گردم ز رخ نشستی دردم دوا نکردی
در بزم باده هر شب تا دل شکسته گردم
دشنام روبرو را مستی بهانه کردی
درحق اهل تسلیم از روی لطف و رأفت
برترک تندخویی خود را رضا نکردی
قانون مهربانی دانم که نیک دانی
دردا که جز تغافل نسبت به ما نکردی
در وصل کشته بودی به کز فراق ما را
بودیم ما سزاوار لیکن به جا نکردی
مفتی به حکم باطل می ریخت خون به خاکم
با احتساب خسروحق گر ابا نکردی
دیدی که چون صفایی در راه قرب جانان
دارای دل نگشتی تاجان فدا نکردی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میثاق دوش را ز اول وفا نکردی
و آخر به جای پاداش الا جفا نکردی
هوش مصنوعی: تو از ابتدا به وعده‌هایی که داده بودی وفا نکردی و در پایان هم به جای اینکه پاداشی به من بدهی، تنها بی‌وفایی و سردی را به من تقدیم کردی.
سهل است جور خوبان زان غم خورم که هرگز
بربی وفایی خویش نیز اعتنا نکردی
هوش مصنوعی: راحت است که از اندوه خوبی‌ها بگویم، چون تو هرگز به بی‌وفایی خودت توجهی نکردی.
چندان ستم که راندی بر بیدلان ناکام
جبران ما مضی را باری قضا نکردی
هوش مصنوعی: هر چقدر که بر دل‌های بی‌خبر ظلم و ستم کردی، نتوانستی گذشته‌های ما را جبران کنی و قضا و سرنوشت را تغییر ندهی.
یک ره به آب یاری و ز باب غم گساری
گردم ز رخ نشستی دردم دوا نکردی
هوش مصنوعی: من راهی می‌جویم که با کمک آب، غم‌هایم را از بین ببرم، ولی تو با وجود این‌که کنار من نشسته‌ای، هنوز دردی از من دوا نکرده‌ای.
در بزم باده هر شب تا دل شکسته گردم
دشنام روبرو را مستی بهانه کردی
هوش مصنوعی: هر شب در محفل شراب، دل شکسته‌ام را به فراموشی می‌سپارم و بهانه‌ام برای این حال، مستی است که دشنام‌های روبرو را نادیده می‌گیرد.
درحق اهل تسلیم از روی لطف و رأفت
برترک تندخویی خود را رضا نکردی
هوش مصنوعی: به خاطر مهربانی و رحمت نسبت به افراد تسلیم، نتوانستی بر خشم و تندخویی خود غلبه کنی.
قانون مهربانی دانم که نیک دانی
دردا که جز تغافل نسبت به ما نکردی
هوش مصنوعی: من به قانونی از مهربانی آگاه هستم که می‌دانم تو آن را خوب می‌دانی، اما دردناک است که جز بی‌توجهی و غفلت نسبت به ما کار دیگری از تو ندیدم.
در وصل کشته بودی به کز فراق ما را
بودیم ما سزاوار لیکن به جا نکردی
هوش مصنوعی: در زمانی که به وصال ما رسیدی، ما به خاطر فراق تو دچار درد و رنج شده بودیم و شایستگی این را داشتیم که به ما توجه کنی، اما تو به وظیفه‌ات عمل نکردی.
مفتی به حکم باطل می ریخت خون به خاکم
با احتساب خسروحق گر ابا نکردی
هوش مصنوعی: حکایت از این دارد که برخی افراد، به خاطر تشخیص نادرست یا غیرمنصفانه، ممکن است احکام ناعادلانه‌ای صادر کنند که نتیجه‌اش به ناحق ریختن خون انسان‌ها باشد. اگر انسان‌ها با وجود درک حق و حقیقت، از آن صرف‌نظر کنند و سکوت کنند، در واقع خود نیز در این جرم شریک شده‌اند.
دیدی که چون صفایی در راه قرب جانان
دارای دل نگشتی تاجان فدا نکردی
هوش مصنوعی: آیا متوجه شدی که وقتی در مسیر عشق محبوب بودی، دل به آن نبسته‌ای و جان خود را فدای او نکردی؟