گنجور

شمارهٔ ۳۳۹

به طور عم خون بریزی یا به اکراه
نتابم گردن از تیغت علی الله
چنان گردم به خاک مقدمت پست
که گردم می نتابی رفتن از راه
دریغا حسرتا کم برنتابد
به آمال دراز این عمر کوتاه
عوض کردی قضا کاش ازتفضل
به وصل بهجت افزا هجر جانکاه
به جور خلق خوکردم درین عهد
چه منت ها به گردن دارم از شاه
نیابد حظ معنی اهل صورت
شناسد فرق زفتی کی ز آماه
به مغز از پوست حاشا چون گراید
جز آن کز این به آن پیداکند راه
همان عشقم سبب شد ورنه هرگز
از این غفلت نکردی عقلم آگاه
بزن پایی و در فرگاه رحمت
برآر از جیب خجلت دست در خواه
بنه روی پریشانی به حضرت
بریز اشک پشیمانی به درگاه
چه سود آخر صفایی جز زیانت
از این خورد شب و خواب سحرگاه
بشور این نامه آلوده از اشک
بسوز این چامه فرسوده از آه

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به طور عم خون بریزی یا به اکراه
نتابم گردن از تیغت علی الله
هوش مصنوعی: یا با اختیار خونم را بریزی یا اینکه با تیرگی و ناخوشنودی، سرم را از زیر تیغ تو کنار نزنم.
چنان گردم به خاک مقدمت پست
که گردم می نتابی رفتن از راه
هوش مصنوعی: به قدری سر در گریبان عشق تو هستم که برایت خالصانه و با کمال افتادگی خود را در این مسیر قرار می‌دهم که حتی فکر رفتن از آن را هم ندارم.
دریغا حسرتا کم برنتابد
به آمال دراز این عمر کوتاه
هوش مصنوعی: متأسفانه، عمر ما کوتاه است و آرزوهای بلند و دور به این راحتی برآورده نمی‌شوند.
عوض کردی قضا کاش ازتفضل
به وصل بهجت افزا هجر جانکاه
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر ابراز می‌کند که تغییر سرنوشت و قضاوتی که در زندگی‌اش نسبت به عشق و هجران داشته، او را به امید وصل و دیدار معشوق کشانده است. او آرزو می‌کند که از لطف و محبت معشوق، از غم و اندوه هجران رهایی یابد و به خوشی و شادابی وصل برسد.
به جور خلق خوکردم درین عهد
چه منت ها به گردن دارم از شاه
هوش مصنوعی: دنبال سازگاری با رفتار مردم بوده‌ام و اکنون به خاطر چه بدهی‌ها و انتظاراتی باید از پادشاه سپاسگزاری کنم.
نیابد حظ معنی اهل صورت
شناسد فرق زفتی کی ز آماه
هوش مصنوعی: کسی که فقط به ظواهر و جلوه‌ها توجه می‌کند، نمی‌تواند لذت واقعی را از عمق معانی برداشت کند و درک درستی از تفاوت‌های ظریف و واقعی زندگی نخواهد داشت.
به مغز از پوست حاشا چون گراید
جز آن کز این به آن پیداکند راه
هوش مصنوعی: هیچ چیز به سطحی از پوست و ظواهر نچسبد، مگر آنکه حقیقتی عمیق‌تر در زیر آن وجود داشته باشد که بتواند از این به آن منتقل شود.
همان عشقم سبب شد ورنه هرگز
از این غفلت نکردی عقلم آگاه
هوش مصنوعی: عشق من باعث شد که به این موضوع توجه کنی، وگرنه هرگز نمی‌توانستی از این غفلت آگاه شوی.
بزن پایی و در فرگاه رحمت
برآر از جیب خجلت دست در خواه
هوش مصنوعی: به خودت بگو که از ننگ و شرم کنار بگذاری و با تمام وجود به درگاه رحمت پروردگار بروی و از او درخواست کنی.
بنه روی پریشانی به حضرت
بریز اشک پشیمانی به درگاه
هوش مصنوعی: به خاطر ناراحتی و بی‌قراری‌ام، اشک‌های پشیمانی‌ام را در پیشگاه محبوب بریزم.
چه سود آخر صفایی جز زیانت
از این خورد شب و خواب سحرگاه
هوش مصنوعی: آخر چه فایده‌ای دارد که از زیبایی شب لذت ببریم، در حالی که صبحگاه با پیامدهای منفی آن روبه‌رو می‌شویم؟
بشور این نامه آلوده از اشک
بسوز این چامه فرسوده از آه
هوش مصنوعی: این نامه را که به خاطر اشک‌هایم آلوده شده، بشوی و این شعر که از آه‌هایم فرسوده شده را بسوزان.