گنجور

شمارهٔ ۳۳۸

در تب و تیمار هجر همچو پر کاه
روی به دیوار حسرتم گه و بی گاه
شرم و غرور و تغافل این همه تا چند
کاش نمی کردمت ز عشق خود آگاه
روز به روزت جفا و ناز فزون شد
رحم ندارد مگر به سخت دلت راه
چشم وفا هر که داشت از تو جفا دید
آمده از روی طوع و رفته به اکراه
قصه ی عشقت همی درازتر آید
هر چه کنم داستان حسن توکوتاه
هر نگهی در رخ تو دارم و صد اشک
هر نفسی از دل تو دارم و صد آه
چندگزایم به یاد لعل مذابت
دست تغابن ز شام تا به سحرگاه
غیر تو ای مه که کاستی چو هلالم
کاهش خود بوه است خاصیت ماه
دل به وفای تو بسته بودم و اینک
تن به جفا بایدم نهاد علی الله
مسکنت کوی تست دولت جاوید
نیست مرا حاجتی به سلطنت شاه
هرکه صفایی چو من ندید چه از ره
لاجرم از ره به سر درآمده در چاه

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در تب و تیمار هجر همچو پر کاه
روی به دیوار حسرتم گه و بی گاه
هوش مصنوعی: در حالتی از ناراحتی و عذاب ناشی از دوری، مانند پر کاهی که به دیوار حسرتش تکیه داده، در زمان‌های مختلف به خودم می‌چسبم و غم دوری را تحمل می‌کنم.
شرم و غرور و تغافل این همه تا چند
کاش نمی کردمت ز عشق خود آگاه
هوش مصنوعی: این همه شرم و خودداری و ناآگاهی تا کی ادامه خواهد داشت؟ ای کاش من را از عشق خود آگاه نمی‌کردی.
روز به روزت جفا و ناز فزون شد
رحم ندارد مگر به سخت دلت راه
هوش مصنوعی: هر روز بر سختی‌ها و محبت‌های بی‌پایه‌ات افزوده می‌شود و رحمتی نخواهی یافت مگر اینکه دل سختی را تحمل کنی.
چشم وفا هر که داشت از تو جفا دید
آمده از روی طوع و رفته به اکراه
هوش مصنوعی: کسی که چشم وفا و صداقت داشت، از طرف تو بی‌وفایی و بدی دیده است. او با رضایت و خواست خود نزدیک شده، اما اکنون با نارضایتی و اکراه از تو دور می‌شود.
قصه ی عشقت همی درازتر آید
هر چه کنم داستان حسن توکوتاه
هوش مصنوعی: هر چه در مورد عشق تو بگویم و بنویسم، داستانی طولانی‌تر و پیچیده‌تر می‌شود، در حالی که زیبایی‌های تو آن‌قدر عظیم و پرمعناست که نمی‌توان در یک روایت کوتاه گنجاند.
هر نگهی در رخ تو دارم و صد اشک
هر نفسی از دل تو دارم و صد آه
هوش مصنوعی: هر بار که به چهره‌ات نگاه می‌کنم، به یاد صدها اشکی می‌افتم که از دل تو برایم ریخته شده و به اندازه‌ی صد آه در سینه‌ام حسرت دارم.
چندگزایم به یاد لعل مذابت
دست تغابن ز شام تا به سحرگاه
هوش مصنوعی: من به یاد لعل درخشان تو بی‌تاب هستم و احساس می‌کنم که شب‌ها تا صبح در حسرت تو می‌گذرد.
غیر تو ای مه که کاستی چو هلالم
کاهش خود بوه است خاصیت ماه
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا، غیر از تو هیچ‌کس نیست که کم و کاستی داشته باشد، همان‌طور که هلال ماه هم به تدریج کم می‌شود. این کاهش، خصوصیت خود ماه است.
دل به وفای تو بسته بودم و اینک
تن به جفا بایدم نهاد علی الله
هوش مصنوعی: دل به صداقت و وفای تو سپرده بودم، اما حالا باید به بی‌وفایی تو تن بدهم و خود را به خدا بسپارم.
مسکنت کوی تست دولت جاوید
نیست مرا حاجتی به سلطنت شاه
هوش مصنوعی: فقر و نیاز من در مسیر توست و من به حاکمیت و حکومت شاه هیچ نیازی ندارم.
هرکه صفایی چو من ندید چه از ره
لاجرم از ره به سر درآمده در چاه
هوش مصنوعی: هر کس مانند من احساس آرامش و صفا نکرده باشد، بی‌تردید از راهی به سرانجامی نامطلوب رسیده و درگیر مشکلات شده است.