شمارهٔ ۳۳۰
برد عیبم به دشمن یاریش بین
خورد خونم چو می غم خواریش بین
عطا مقطوع و ممنوعم هم از خواست
تماشا کن فقیر آزاریش بین
دلم برد از کف و افکند در پای
عفاالله حبذا دلداریش بین
بهر زخمی به زخمم مرهمی بست
به افتادم ز زخم کاریش بین
به مستی جادویش هشیار بنگر
به عین خواب در بیداریش بین
پریشان روزگارم چون خم زلف
شبه فام از خطر زنگاریش بین
به تردستی وی در دلبری ها
بیا دستان نگر طراریش بین
چه خون ها گیردش دامن به محشر
قبای اطلس گلناریش بین
گرفتارت فتاد از قرب محروم
عزیزی دیدی اکنون خواریش بین
به راه عشق رفتی ای دل آسان
ولی برگشتن و دشواریش بین
صفایی را به استغنای خود بخش
به زور و زر ننازد زاریش بین
دل از مهرت به چندین کین نپرداخت
به پاس دوستی پا داریش بین
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برد عیبم به دشمن یاریش بین
خورد خونم چو می غم خواریش بین
هوش مصنوعی: دشمن عیبهای من را به رخ میکشد و به من آسیب میزند، همانطور که شراب غم، درد و رنج او را نشان میدهد.
عطا مقطوع و ممنوعم هم از خواست
تماشا کن فقیر آزاریش بین
هوش مصنوعی: من برانگیخته و نیازمند چیزی هستم که تنها نمیتوانم به آن دست یابم؛ اما میخواهم ببینی که چطور فقر مرا آزار میدهد.
دلم برد از کف و افکند در پای
عفاالله حبذا دلداریش بین
هوش مصنوعی: دل من را از دستم ربود و در پای محبوب انداخت. چه خوب است آن دلداری که بین ماست.
بهر زخمی به زخمم مرهمی بست
به افتادم ز زخم کاریش بین
هوش مصنوعی: برای هر زخمی که داشتم، مرهمی گذاشتند، اما من بعد از این همه درد، همچنان غمگین و ناتوان ماندهام.
به مستی جادویش هشیار بنگر
به عین خواب در بیداریش بین
هوش مصنوعی: به تأثیر جادوی او وقتی مست میشوی، با دقت نگاه کن و در حالت بیداری، مانند خواب او را مشاهده کن.
پریشان روزگارم چون خم زلف
شبه فام از خطر زنگاریش بین
هوش مصنوعی: روزگارم به اندازهی خم زلفی که شبیه رنگینکمان است، در هم و برهم شده و از خطر زنگزدگیاش نگرانم.
به تردستی وی در دلبری ها
بیا دستان نگر طراریش بین
هوش مصنوعی: به مهارت او در جذب دلها نگاه کن، دستانش را ببین و چالاکیاش را در این کار تماشا کن.
چه خون ها گیردش دامن به محشر
قبای اطلس گلناریش بین
هوش مصنوعی: در روز قیامت، چطور دامن او به خونها آغشته خواهد شد، وقتی که لباس فاخر و زیبایش به رنگ گل و پردهای از لطافت را میبینید.
گرفتارت فتاد از قرب محروم
عزیزی دیدی اکنون خواریش بین
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر نزدیکی به محبوبی دچار مشکل و گرفتار شد، حالا باید ببینی که چگونه به ذلت و خاری افتاده است.
به راه عشق رفتی ای دل آسان
ولی برگشتن و دشواریش بین
هوش مصنوعی: ای دل، به آسانی به راه عشق رفتی، اما دشواری برگشتن را ببین.
صفایی را به استغنای خود بخش
به زور و زر ننازد زاریش بین
هوش مصنوعی: به خودکفایی و بی نیازی خود افتخار کن و نگذار که توانگری و ثروت تو را به زاری بیاندازد.
دل از مهرت به چندین کین نپرداخت
به پاس دوستی پا داریش بین
هوش مصنوعی: دل به خاطر محبت تو از کینهها و رنجشها جدا نشد، و این نشاندهندهی وفاداری و دوستیام است.