گنجور

شمارهٔ ۳۲

نگارم گر نکو دانسته رسم دلستانی را
بحمدالله که داند تیر طرز مهربانی را
به عهد پیریم یاری وفا پرور به چنگ آمد
عبث کردیم صرف دیگران دور جوانی را
جهان ها حیف ننمودی مرا گر دسترس بودی
چو خاک افشاندمی جان ها بیا دلبند جانی را
دلارامی در آن ایام اگر بودی بدین صورت
قلم بر سر کشیدی بی سخن تصویر مانی را
به لعل کام بخشت نسبتش فی الجمله دادندی
اگر یاقوت دانستی نکات نکته دانی را
بر اشکم تا همی خندی مگو از گریه باز آیم
که این گوهر چکانی آرد آن شکر افشانی را
به وصفت کلک مشکین را بیان ها گر بدیع آید
از آن نوشین دهان آموخت این شیرین زبانی را
چو سگ بر آستانت منتی بگذار و بنشانم
که من ز او خوبتر دانم طریق پاسبانی را
گر از راز غمت خواهی خموش آیم بیا بنشین
که از سرو قدت آموخت طبعم این روانی را
به خاک حضرت جانان زجان بازی مگردان رو
صفایی گر همی جویی حیات جاودانی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگارم گر نکو دانسته رسم دلستانی را
بحمدالله که داند تیر طرز مهربانی را
هوش مصنوعی: عزیزم اگر خوب بداند که چگونه دلربایی کند، خوشبختانه کسی دیگر هم می‌داند که چگونه با محبت رفتار کند.
به عهد پیریم یاری وفا پرور به چنگ آمد
عبث کردیم صرف دیگران دور جوانی را
هوش مصنوعی: در دوران پیری، دوستی که وفادار بود به دست آمد، اما ما بیهوده وقت خود را صرف دیگران کردیم و از جوانی خود دور شدیم.
جهان ها حیف ننمودی مرا گر دسترس بودی
چو خاک افشاندمی جان ها بیا دلبند جانی را
هوش مصنوعی: اگر تو دسترسی داشتی، به من آسیبی نمی‌زدی و مانند خاکی که پراکنده می‌شود، جان‌ها را می‌نشاندم. بیا و جان محبوبم را به من بازگردان.
دلارامی در آن ایام اگر بودی بدین صورت
قلم بر سر کشیدی بی سخن تصویر مانی را
هوش مصنوعی: اگر در آن زمان آرامشی وجود داشت، تو به این شکل قلم را بر سر کشیده و بدون هیچ سخنی تصویر مانی را ترسیم می‌کردی.
به لعل کام بخشت نسبتش فی الجمله دادندی
اگر یاقوت دانستی نکات نکته دانی را
هوش مصنوعی: اگر به تو لعل (نوعی سنگ قیمتی) هدیه داده‌اند، به خاطر این است که به نوعی با آن ارتباط برقرار کرده‌اند. اگر توانستن به ياقوت (نوعی دیگر از سنگ قیمتی) اشاره کنی، به خوبی می‌دانی که هر نقطه‌ای نکته‌ای دارد.
بر اشکم تا همی خندی مگو از گریه باز آیم
که این گوهر چکانی آرد آن شکر افشانی را
هوش مصنوعی: در حالی که تو بر اشک‌های من می‌خندی، نگو که دوباره به گریه برمی‌گردم؛ زیرا این اشک‌ها همانند جواهراتی هستند که موجب می‌شوند شادی و شیرینی در زندگی‌ام جاری شود.
به وصفت کلک مشکین را بیان ها گر بدیع آید
از آن نوشین دهان آموخت این شیرین زبانی را
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و دلنشینی صدای کسی می‌پردازد که مانند قلمی سیاه و زیبا، توصیف‌گر خوبی است. این شخص به نوعی بیان‌کننده صفات خوشایند است و از لب‌های شیرین و دلنواز خود برای انتقال این زیبایی‌ها استفاده می‌کند. به عبارت دیگر، هنر بیان و سخنوری او از ویژگی‌های خاص و جذابش ناشی می‌شود.
چو سگ بر آستانت منتی بگذار و بنشانم
که من ز او خوبتر دانم طریق پاسبانی را
هوش مصنوعی: مثل سگی که به درخانه‌ات می‌آید، بر درگاه تو منت می‌گذارم و می‌نشینم، زیرا من راه نگهداری و پاسبانی از تو را بهتر از او می‌دانم.
گر از راز غمت خواهی خموش آیم بیا بنشین
که از سرو قدت آموخت طبعم این روانی را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از راز غم تو بگویم، بهتر است سکوت کنم. بیا و بنشین که از قامت زیبای تو الهام گرفته‌ام و این آرامش درونم را از تو آموخته‌ام.
به خاک حضرت جانان زجان بازی مگردان رو
صفایی گر همی جویی حیات جاودانی را
هوش مصنوعی: در محبت خداوند غم و درد را رها کن و به زیبایی‌های آن دل ببند، اگر به دنبال زندگی ابدی و ماندگار هستی.