شمارهٔ ۳۱۹
نگویم با من از روی حقیقت دوست داری کن
به دل نیز ار نباشد گاه گاه اظهار یاری کن
مرا دانم نداری دوست در بزم رقیب اما
به رغم دشمنم گاهی حدیث غم گساری کن
ز چشم خود مدار دل درین خون خوردنم بنگر
ز زلف خود قیاس حالتم در بی قراری کن
به تیر غمزه ات هرگز چنین از پای نفتادم
بیا تدبیر من با این جراحت های کاری کن
غبار خود مگر با گریه از دل ها فرو شویم
تو نیز ای دیده امدادی مرا در اشکباری کن
رقیبان خفته ناصح رفته یاران غافل ای کوکب
بیا یک شب خلاف عهد ترک تیره کاری کن
به ششدر ماتم از نرد شش و پنجت یکی با من
تو ای چرخ مشعبد ترک چندین بد قماری کن
ترا در عمر خود نگذاشتم تنها تو نیز امشب
به پاداش رفاقت با من ای غم حق گزاری کن
بتم در فکر دل جویی و من سرگرم جان بازی
تو هم یک امشب ای بخت صفایی سازگاری کن
شمارهٔ ۳۱۸: هر شبم چون شمع در بزمت به زاری سر بریدنشمارهٔ ۳۲۰: الهی نفس را من چاره نتوانم تو یاری کن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگویم با من از روی حقیقت دوست داری کن
به دل نیز ار نباشد گاه گاه اظهار یاری کن
هوش مصنوعی: نمیگویم که از روی واقعیت مرا دوست داری، اما اگر در دل هم این احساس را نداری، گهگاهی حمایت و کمک کن.
مرا دانم نداری دوست در بزم رقیب اما
به رغم دشمنم گاهی حدیث غم گساری کن
هوش مصنوعی: من میدانم که تو در مهمانی رقیبم نیستی، اما به رغم دشمنی، گاهی برایم از خوشحالی و آرامش صحبت کن.
ز چشم خود مدار دل درین خون خوردنم بنگر
ز زلف خود قیاس حالتم در بی قراری کن
هوش مصنوعی: به چشمان خودت نگاه نکن تا دل من در این حالت غمگین و آشفته بماند. به من نگاه کن و از موهایم حال و روز مرا بسنج، و ببین چطور در این بیقراری هستم.
به تیر غمزه ات هرگز چنین از پای نفتادم
بیا تدبیر من با این جراحت های کاری کن
هوش مصنوعی: به خاطر نگاه و نیش زبانت هرگز نتوانستم از پا در بیفتم، بیا و یک راه چاره برای من پیدا کن تا با این زخمهای عمیق مقابله کنم.
غبار خود مگر با گریه از دل ها فرو شویم
تو نیز ای دیده امدادی مرا در اشکباری کن
هوش مصنوعی: غبار غم را فقط با اشک میتوان از دلها پاک کرد. تو هم ای چشمانم، مرا در این دریاى اشک یاری کن.
رقیبان خفته ناصح رفته یاران غافل ای کوکب
بیا یک شب خلاف عهد ترک تیره کاری کن
هوش مصنوعی: رقیبان در خوابند و نصیحتگر رفته است. یاران غافل، ای ستاره! بیا یک شب بر خلاف وعدهای که دادهای، کاری کن که تیرگی را ترک کنیم.
به ششدر ماتم از نرد شش و پنجت یکی با من
تو ای چرخ مشعبد ترک چندین بد قماری کن
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از وضعیت ناامیدکننده و غمانگیزی صحبت میکند که در آن زندگی و شانس به او پشت کردهاند. او به چرخ فلک اشاره دارد که به نظر میرسد با گذشت زمان و شرایط، بر علیه او عمل میکند. در واقع به نوعی از شانس بد و قمار زندگی سخن میگوید و از آن میخواهد که از این وضعیت نادرست دست بردارد و به او فرصتی بدهد. شاعر به نوعی از چرخ فلک میخواهد که دیگر با تقدیرش بازی نکند و او را در ماتم و غم رها نکند.
ترا در عمر خود نگذاشتم تنها تو نیز امشب
به پاداش رفاقت با من ای غم حق گزاری کن
هوش مصنوعی: در طول زندگیام تو را تنها نگذاشتم، حالا تو هم به عنوان پاداش دوستیات با من، امشب به من لطفی کن و غم و اندوه را از من برافکن.
بتم در فکر دل جویی و من سرگرم جان بازی
تو هم یک امشب ای بخت صفایی سازگاری کن
هوش مصنوعی: عشق من در تلاش است تا دل مرا شاد کند و من غرق در لذت جانان توام. ای بخت، امشب را برای ما خوش بگذران و زمینه ساز اتحاد ما باش.