گنجور

شمارهٔ ۳۱۷

دست را تا دارم امیدی به دامانت رسیدن
حاش لله کی توانم پای در دامان کشیدن
آفرین بر نقش بندی کو تواند ز آفرینش
آدمی زادی پری پیکر چنین خواب آفریدن
باشد افزون نه برابر با حیات جاودانی
یک نفس بوی تو بردن یک نظر روی تو دیدن
گر طپیدن های دل پوشم همی از چشم مردم
خود چه گویم با رقیبان عذر رنگ از رخ پریدن
با وجود قرب مقصد سهل باشد پیش سالک
خاک ها بر سر فشاندن خارها در دل خلیدن
قید دل در خانه ی صیاد از این محکم تر اولی
صید ما را نیست عادت جای دیگر آرمیدن
سر به ره دارم چه حاجت دیگر از ابروی و مژگان
در خم تیری فکندن، برسرم تیغی کشیدن
گر وصالت حاصل آید سهل باشد روزگاری
برامید شهد عشرت زهر ناکامی چشیدن
دامن مطلوب گیرم یا به ره میرم صفایی
این بیابانم سراپا گر به سر باید دویدن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دست را تا دارم امیدی به دامانت رسیدن
حاش لله کی توانم پای در دامان کشیدن
هوش مصنوعی: تا زمانی که دستم به دامانت می‌رسد، امید دارم وگرنه نمی‌توانم خود را به دامانت برسانم.
آفرین بر نقش بندی کو تواند ز آفرینش
آدمی زادی پری پیکر چنین خواب آفریدن
هوش مصنوعی: این بیت از شاعری بزرگ اشاره به هنرمندی دارد که توانسته است با خلاقیت و هنر خود، موجودی زیبا و شگفت‌انگیز خلق کند. این هنرمند با دقت و مهارت، تصاویری از زیبایی و برازندگی را در ذهن خود تصویر کرده و به وجود آورده است. به نوعی، او از قدرت آفرینش آدمی، که خود نیز هنرمند است، بهره می‌برد تا خواب‌هایی زیبا و جذاب بیافریند.
باشد افزون نه برابر با حیات جاودانی
یک نفس بوی تو بردن یک نظر روی تو دیدن
هوش مصنوعی: بهتر است که زندگی ابدی را با یک لحظه احساس کردن بوی تو یا یک نگاه به چهره‌ات مقایسه کنیم. این یک لحظه می‌تواند ارزش بیشتری از زندگی بی‌پایان داشته باشد.
گر طپیدن های دل پوشم همی از چشم مردم
خود چه گویم با رقیبان عذر رنگ از رخ پریدن
هوش مصنوعی: اگر من دلم را از نگاه مردم پنهان کنم، با رقیبان چه دلیلی دارم که به خاطر رنگ پریدگی از چهره‌ام، عذر و توجیه بیاورم؟
با وجود قرب مقصد سهل باشد پیش سالک
خاک ها بر سر فشاندن خارها در دل خلیدن
هوش مصنوعی: وقتی انسان به هدف نزدیک می‌شود، دشواری‌ها برای او آسان‌تر می‌شود و در این مسیر، فراق و مشکلات را مانند خارهایی که بر سر می‌ریزند، تحمل می‌کند و به دلشکی نمی‌پردازد.
قید دل در خانه ی صیاد از این محکم تر اولی
صید ما را نیست عادت جای دیگر آرمیدن
هوش مصنوعی: دل ما به عشق صیاد گره خورده است و هیچ چیز نمی‌تواند این پیوند را محکم‌تر کند. ما عادت کرده‌ایم که در این جا زندگی کنیم و جایی دیگر را نمی‌خواهیم.
سر به ره دارم چه حاجت دیگر از ابروی و مژگان
در خم تیری فکندن، برسرم تیغی کشیدن
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را فدای عشق کرده‌ام و نیازی به زیبایی‌های دیگر ندارم. حتی اگر کسی بخواهد به من آسیب برساند، برایم اهمیتی ندارد.
گر وصالت حاصل آید سهل باشد روزگاری
برامید شهد عشرت زهر ناکامی چشیدن
هوش مصنوعی: اگر به وصال تو دست یابم، روزگار برایم آسان خواهد شد و از لذت و خوشبختی مینوشم، نه از تلخی ناکامی.
دامن مطلوب گیرم یا به ره میرم صفایی
این بیابانم سراپا گر به سر باید دویدن
هوش مصنوعی: من یا دامن محبوب را می‌گیرم، یا در مسیر به سوی آن می‌روم. این بیابان، سراسر برای من روشن و زیباست، اگر که باید به سر برسم، باید دوید.