شمارهٔ ۳۰۰
الهی خاطرم فارغ ز قید ماسوا گردان
ز خود بیگانگی بخشای و با خویش آشنا گردان
به باطل یاوه گویی را ز خوی خود سری و آخر
ز حق بی راهه پویی را به راه خویش وا گردان
بیابان است و ره گم گشتگان را پشت بر مقصد
بپای ای کاروان سالار و رویی با قفا گردان
به ذل و عز و فقر و دولتم تسلیم و تمکین ده
بری ز اندیشه چند و چه و چون و چرا گردان
گر آزادم ز خود خواهی به بند بندگی درکش
چنان کز من رضا گردی مرا از خود رضا گردان
نه تاب دوزخت دارم نه باب جنتم یا رب
به خاکم با زمان وآسوده اندر ماجرا گردان
ز دست نفس بدفرما حقوقی کز تو در باشد
فکن در پای و ز دست عطا یکسر ادا گردان
به خواری شرمساری سوگواری مسکنت زاری
شماری گر تو ای دل فوت شد اکنون قضا گردان
تولای ترا صدق و صفا شرط است می دانم
صفایی را به صدق خویش صافی از ریا گردان
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الهی خاطرم فارغ ز قید ماسوا گردان
ز خود بیگانگی بخشای و با خویش آشنا گردان
هوش مصنوعی: ای پروردگار، مرا از وابستگی به چیزهای غیر خودت آزاد کن و به من کمک کن که خود را از غمها رها کنم و به حقیقت وجود خود نزدیکتر شوم.
به باطل یاوه گویی را ز خوی خود سری و آخر
ز حق بی راهه پویی را به راه خویش وا گردان
هوش مصنوعی: انسان باید از گفتن حرفهای بیمحتوا و نادرست پرهیز کند و در مسیر حقیقت حرکت کند. اگر کسی به اشتباه و از روی نادانی به بیراهه میرود، باید او را به سوی درستی و حقیقت هدایت کرد.
بیابان است و ره گم گشتگان را پشت بر مقصد
بپای ای کاروان سالار و رویی با قفا گردان
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر بیابانی پرداخته میشود که عدهای در آن راه را گم کردهاند. از کاروان سالار خواسته میشود که به آنها کمک کند و به سمت مقصدی که پشت سر آنهاست، توجه کند و با رو به عقب نگاه کند تا آنها را به سمت مقصد هدایت کند.
به ذل و عز و فقر و دولتم تسلیم و تمکین ده
بری ز اندیشه چند و چه و چون و چرا گردان
هوش مصنوعی: به ذل و عز و فقر و ثروت تسلیم و رضایت بده؛ از فکر کردن به اینکه چه باید کرد و چرا باید کرد، دور شو.
گر آزادم ز خود خواهی به بند بندگی درکش
چنان کز من رضا گردی مرا از خود رضا گردان
هوش مصنوعی: اگر من از خودم آزاد شوم و تو بخواهی که در بندگان تو باشم، پس بندگی مرا به گونهای بپذیر که از من راضی شوی و من را از خود راضی کن.
نه تاب دوزخت دارم نه باب جنتم یا رب
به خاکم با زمان وآسوده اندر ماجرا گردان
هوش مصنوعی: من نه توان تحمل عذاب جهنم را دارم و نه شایستگی ورود به بهشت را. خداوند، مرا به حال خود رها کن و سرنوشت من را با آرامش و در واقعیت بگذار.
ز دست نفس بدفرما حقوقی کز تو در باشد
فکن در پای و ز دست عطا یکسر ادا گردان
هوش مصنوعی: از دست نفس بدکار که حقوقی از تو به عهدهام است، آن را به پای حق خود بینداز و از دست نعمت عطا همهاش را به نهایت برسان.
به خواری شرمساری سوگواری مسکنت زاری
شماری گر تو ای دل فوت شد اکنون قضا گردان
هوش مصنوعی: به خاطر ناچاری و بیخود شدن از وضعیتی که در آن هستی، گریه و ناله میکنی. اما ای دل، اگر زمانه به تو نیکی نمیکند و تو به مشکلات دچار شدهای، باید قبول کنی که این تقدیر است.
تولای ترا صدق و صفا شرط است می دانم
صفایی را به صدق خویش صافی از ریا گردان
هوش مصنوعی: دوستی و محبت تو نیاز به صداقت و خلوص دارد. میدانم که برای رسیدن به این خلوص، باید نیت خود را از هر نوع نیرنگ و دورویی پاک کنم.