گنجور

شمارهٔ ۲۹۷

گشودی طلعت از گیسوی درهم
نمودی صبح عید از شام ماتم
بهر قرنی فلک یک ره جهان را
محرم آرد و نوروز با هم
تو هر روز و شب از آن زلف و رخسار
به نوروزم قرین داری محرم
مگر با این تعلق مام گیتی
مرا با مهر جانان زاده توام
بدید ار اشتیاقم آمد افزون
شکیبم در فراقت هر چه شد کم
به چشمم بی جمالت در گلستان
چو مژگان خار می آید سپر غم
مرا بیم است کز دست جوانان
نهم در عهد پیری سر به عالم
جز آن ترک ملک خوی پری روی
ندیدم حور عین از نسل آدم
نه کارم ساخت از زخم دگر دوست
نه بر زخمم نهاد از مهر مرهم
صفایی را زد آن پیکان که هرگز
نخورد اسفندیار از شست رستم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گشودی طلعت از گیسوی درهم
نمودی صبح عید از شام ماتم
هوش مصنوعی: چهره زیبایت را نشان دادی و با آن، روز عید را از شب سوگواری جدا کردی.
بهر قرنی فلک یک ره جهان را
محرم آرد و نوروز با هم
هوش مصنوعی: هر چند سال یک بار، آسمان فرصتی فراهم می‌کند که جهان را با هم به استقبال نوروز بیاورد.
تو هر روز و شب از آن زلف و رخسار
به نوروزم قرین داری محرم
هوش مصنوعی: تو هر روز و شب از زیبایی‌های موی و چهره‌ات به من عیدی می‌دهی و مرا به جشن نوروز دعوت می‌کنی.
مگر با این تعلق مام گیتی
مرا با مهر جانان زاده توام
هوش مصنوعی: آیا می‌توانم با این وابستگی به دنیا زندگی کنم، در حالی که با عشق معشوقم به وجود آمده‌ام؟
بدید ار اشتیاقم آمد افزون
شکیبم در فراقت هر چه شد کم
هوش مصنوعی: اگر اشتیاقم بیشتر شود، صبرم بر فراق تو هر چه پیش بیاید کمتر خواهد شد.
به چشمم بی جمالت در گلستان
چو مژگان خار می آید سپر غم
هوش مصنوعی: چشمم بدون زیبایی تو در گلستان مانند خار می‌ماند و درد و رنج را برایم به ارمغان می‌آورد.
مرا بیم است کز دست جوانان
نهم در عهد پیری سر به عالم
هوش مصنوعی: من نگرانم که در دوران جوانی‌ام، از دست جوان‌ها کارهایی کنم که در روزهای پیری‌ام دچار مشکلاتی شوم.
جز آن ترک ملک خوی پری روی
ندیدم حور عین از نسل آدم
هوش مصنوعی: جز این دختر با زیبایی دلربا، هیچ پری را در سرزمین خود ندیدم که از نسل آدم باشد.
نه کارم ساخت از زخم دگر دوست
نه بر زخمم نهاد از مهر مرهم
هوش مصنوعی: نه دوستی که زخمم را التیام بخشد وجود دارد و نه آنقدر غم دارم که از دیگران کمک بگیرم.
صفایی را زد آن پیکان که هرگز
نخورد اسفندیار از شست رستم
هوش مصنوعی: پیکانی که به سوی اسفندیار پرتاب شد، زمانی بسیار شگفت‌انگیز و زیبا بود که رستم هرگز نتوانست او را شکست دهد.