گنجور

شمارهٔ ۲۹۳

سیه مستی فراز آمد به راهم
که چشمش دل ربود از یک نگاهم
به دل کز وی غم آبادی است ویران
کشید از غمزه پی درپی سپاهم
نشاند از عضو عضو خود سراپای
چو چشم خویش بر خاک سیاهم
به محشر نیز از او نارم تظلم
که حق با اوست با چندین گواهم
هنوزش جان و سر خواهم به پا ریخت
چه غم کافکنده در پا دستگاهم
گرم بر سر نهد نام غلامی
کند فخر از غلامی پادشاهم
به خاک آستانش فقر و خواری
از آن به کز برون تشریف و جاهم
بدین خردی دریغ آن کنج لب نیست
چوخال از فتنه ی مژگان پناهم
نباشد غیر رسوایی دریغا
به سودای تو سودی ز اشک و آهم
صفایی نزد جانان سر فرو رفت
به جیب شرمساری از گناهم
نخواهم دیده از خجلت گشودن
مگر فضل وی آید عذر خواهم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سیه مستی فراز آمد به راهم
که چشمش دل ربود از یک نگاهم
هوش مصنوعی: زنی زیبا و درخشان در مسیرم به چشمم آمد که با یک نگاهش دلم را ربود.
به دل کز وی غم آبادی است ویران
کشید از غمزه پی درپی سپاهم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم و اندوهی که از او در دل دارم، مانند شهری ویران شده است. بارها و بارها در اثر نگاه او به این ویرانی دچار شدم.
نشاند از عضو عضو خود سراپای
چو چشم خویش بر خاک سیاهم
هوش مصنوعی: به هر کجای بدنم که نگاه می‌کنم، تمام وجودم را مانند چشمانم به زمین تیره می‌نگرم.
به محشر نیز از او نارم تظلم
که حق با اوست با چندین گواهم
هوش مصنوعی: در روز قیامت نیز از او شکایت نخواهم کرد، زیرا حق با اوست و شاهدان زیادی دارم.
هنوزش جان و سر خواهم به پا ریخت
چه غم کافکنده در پا دستگاهم
هوش مصنوعی: من هنوز هم برای او جان و سرم را به خطر می‌اندازم، چه تردیدی دارد که مانع پیشرفت من شده است؟
گرم بر سر نهد نام غلامی
کند فخر از غلامی پادشاهم
هوش مصنوعی: اگر نام یک خدمت‌گزار بزرگ بر سرم بگذارند، از اینکه غلام پادشاه هستم به خود می‌بالم.
به خاک آستانش فقر و خواری
از آن به کز برون تشریف و جاهم
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که در پیشگاه او، فقر و ذلت محو می‌شود و خود را از موقعیت‌های پایین و نازل دور می‌کنم.
بدین خردی دریغ آن کنج لب نیست
چوخال از فتنه ی مژگان پناهم
هوش مصنوعی: به خاطر کمتری آنچه بر لب دارم، از فتنه و جذابیت مژه‌هایم پنهان مانده‌ام.
نباشد غیر رسوایی دریغا
به سودای تو سودی ز اشک و آهم
هوش مصنوعی: به جز رسوایی چیزی ندارم، افسوس که در آرزوی تو، اشک و آه من هیچ ثمری ندارد.
صفایی نزد جانان سر فرو رفت
به جیب شرمساری از گناهم
هوش مصنوعی: در برابر محبوبم احساس شرمندگی کردم و سرم را به نشانه‌ی عذرخواهی در جیب خجالت از گناهانم فرو بردم.
نخواهم دیده از خجلت گشودن
مگر فضل وی آید عذر خواهم
هوش مصنوعی: من به خاطر شرم از دیدن کسی در چشمش نگاه نخواهم کرد، مگر اینکه لطف او سبب عذرخواهی‌ام شود.