گنجور

شمارهٔ ۲۸۸

تا سیر سرو و سوری آن سیم تن کنم
حاشا که یاد سرو و هوای سمن کنم
هر کین که می کشد فلک از من ولی دگر
محکم به مهر آن مه پیمان شکن کنم
صد پیرهن قبا کنم امروز تا شبی
با دوست جایگه به یکی پیرهن کنم
خاک در تو گردم اگر آسمان ز رشک
راضی شود که بر سر کویت وطن کنم
چندان به زخم تیغ تو شادم که وقت نیست
تا فکر چاره دل خونین بدن کنم
در دست دلبر است دل اما قیاس حال
از درد و داغ لاله گلگون کفن کنم
کو فرصتی که با غم عشق و خیال دوست
تدبیر حال شیفته خویشتن کنم
صد جام زهر بی تو فرو ریزدم به کام
هر دم که یاد آن لب نوشین دهن کنم
گر دل قدم برون نهد از خط بندگیت
بر گردنش از آن خم گیسو رسن کنم
جان خار تن صفایی و تن خاک راه باد
با او اگر مضایقه از جان و تن کنم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا سیر سرو و سوری آن سیم تن کنم
حاشا که یاد سرو و هوای سمن کنم
هوش مصنوعی: من هرگز نمی‌خواهم به یاد آن زیبایی و خوشبوئی که به سرو و گل سمن مربوط می‌شود برگردم، تا زمانی که از زیبایی و جذابیت او بهره‌مند شوم.
هر کین که می کشد فلک از من ولی دگر
محکم به مهر آن مه پیمان شکن کنم
هوش مصنوعی: هرچقدر که سرنوشت بر من سختی و کینه روا دارد، باز هم من با وجود آن همه ناامیدی، به عشق و وفای آن معشوق عهدشکن ادامه می‌دهم.
صد پیرهن قبا کنم امروز تا شبی
با دوست جایگه به یکی پیرهن کنم
هوش مصنوعی: امروز تصمیم دارم که به خاطر دوستی، لباس‌های زیادی بپوشم تا در شب به یک لباس ساده بسنده کنم و کنار او باشم.
خاک در تو گردم اگر آسمان ز رشک
راضی شود که بر سر کویت وطن کنم
هوش مصنوعی: اگر آسمان از حسادت به تو خوشحال شود، من به حدی به تو ارادت دارم که دوست دارم به خاک تو تبدیل شوم و در مکان تو زندگی کنم.
چندان به زخم تیغ تو شادم که وقت نیست
تا فکر چاره دل خونین بدن کنم
هوش مصنوعی: من آنقدر از زخم‌های تو خوشحالم که وقت نکرده‌ام درباره‌ی درمان دل خونینم فکر کنم.
در دست دلبر است دل اما قیاس حال
از درد و داغ لاله گلگون کفن کنم
هوش مصنوعی: دل من در دستان محبوب قرار دارد، اما حال و احوالم به قدری بد است که باید برای درد و رنجی که کشیده‌ام، خود را در گل‌های سرخ لاله بپیچم.
کو فرصتی که با غم عشق و خیال دوست
تدبیر حال شیفته خویشتن کنم
هوش مصنوعی: آیا زمانی پیدا می‌شود که بتوانم با اندوه عشق و خیال معشوق، حال بدم را سامان بدهم و به خودم برسم؟
صد جام زهر بی تو فرو ریزدم به کام
هر دم که یاد آن لب نوشین دهن کنم
هوش مصنوعی: هر روز به یاد آن لب شیرین تو، صد جام زهر را در کام خود می‌ریزم.
گر دل قدم برون نهد از خط بندگیت
بر گردنش از آن خم گیسو رسن کنم
هوش مصنوعی: اگر دل از مسیر بندگی تو خارج شود، من با آن گیسوی تاب‌دار، بر گردنش مانند یک ریسمان آن را مهار می‌کنم.
جان خار تن صفایی و تن خاک راه باد
با او اگر مضایقه از جان و تن کنم
هوش مصنوعی: جان من مانند خار است و تن من در مسیر باد به راحتی قرار دارد؛ اگر بخواهم از جان و تن خودم دریغ کنم، چگونه می‌توانم این کار را انجام دهم؟