گنجور

شمارهٔ ۲۸۵

گر بود قابل قربان قدومت جانم
بی وفایم که به جان در طلبت درمانم
خرم آن روز که قیدم بگشایند ز پای
و ز قفس باز پرد طایر بال افشانم
بسپرم راه گلستان وفا دست نشان
پر کنند از گل مقصود مگر دامانم
گر به پای سگ کوی تو بسایم سر و روی
تارک فخر و شرف بگذرد از کیوانم
ور به خاک در خود بخشیم آرامگهی
فرق خورشید بود در قدم دربانم
گر نه زنجیر ی سودای تو بودم ز نخست
پس چرا عدل تو فرمود بدین زندانم
بر کریمی زکرامت شودم خضر طریق
چند دارند سراسیمه و سرگردانم
نه کنون عجز خود از قرب تو معلومم شد
روزگاری است که در نقض همم حیرانم
گر به دامان توام دست تمنا نرسید
شکر لله که به گوش تو رسید افغانم
نهیم از ناله مفرمای صفایی که نماند
بیش از این تاب تحمل ز تاب هجرانم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر بود قابل قربان قدومت جانم
بی وفایم که به جان در طلبت درمانم
هوش مصنوعی: اگر شایسته‌ی قربانی کردن باشی، جان من برای توست. چنانکه بی وفا هستم، اما برای رسیدن به تو، جانم را در خطر می‌اندازم.
خرم آن روز که قیدم بگشایند ز پای
و ز قفس باز پرد طایر بال افشانم
هوش مصنوعی: خوشحال و شاداب می‌شوم آن روز که آزادی‌ام را از قید و بندها بگیرند و بتوانم با شتاب و آزادی پرنده‌وار به هوا پرواز کنم.
بسپرم راه گلستان وفا دست نشان
پر کنند از گل مقصود مگر دامانم
هوش مصنوعی: من راه رسیدن به وفا و صداقت را به دست نشان می‌سپارم تا بتوانند به من گلی از مقصود بچینند، مگر اینکه دامانم را پر کنند.
گر به پای سگ کوی تو بسایم سر و روی
تارک فخر و شرف بگذرد از کیوانم
هوش مصنوعی: اگر من پاهای خود را به خاک کوی تو بسایم، شرف و افتخار من بالاتر از کیوان خواهد بود.
ور به خاک در خود بخشیم آرامگهی
فرق خورشید بود در قدم دربانم
هوش مصنوعی: اگر در خاک در خود آرامش بزنیم، جایی که بر دوش دربان می‌نشیند، درست زیر آفتاب است.
گر نه زنجیر ی سودای تو بودم ز نخست
پس چرا عدل تو فرمود بدین زندانم
هوش مصنوعی: اگر عشق تو زنجیرم نمی‌کرد، از ابتدا چرا عدالت تو فرمود که در این زندان باشم؟
بر کریمی زکرامت شودم خضر طریق
چند دارند سراسیمه و سرگردانم
هوش مصنوعی: من به خاطر لطف و کرامت خود، به خضر(نماد هدایت) روی آورده‌ام، اما نمی‌دانم او چند راه دارد و من در این مسیر سردرگم و نگران هستم.
نه کنون عجز خود از قرب تو معلومم شد
روزگاری است که در نقض همم حیرانم
هوش مصنوعی: نه تنها در حال حاضر نمی‌توانم به نزدیکی تو برسم، بلکه زمانی هم هست که حتی در دوری از تو هم گیج و پریشان هستم.
گر به دامان توام دست تمنا نرسید
شکر لله که به گوش تو رسید افغانم
هوش مصنوعی: اگر نتوانستم به تو دست نیاز بیاورم، بندگی‌ام را به خاطر این که صدای ناله‌ام به گوش تو رسیده است، شکر می‌گویم.
نهیم از ناله مفرمای صفایی که نماند
بیش از این تاب تحمل ز تاب هجرانم
هوش مصنوعی: از ناله‌های من دست بردار، زیرا دیگر تاب و توان تحمل دوری را ندارم و نمی‌توانم بیشتر از این صبر کنم.