گنجور

شمارهٔ ۲۷۳

تار گیسوی تو برگردن دل سلسله دارم
کی تن اندر پی هر سلسله مویی یله دارم
روزگاری است که در رهگذر صدق و ارادت
جان و تن بهر نثار قدمت یکدله دارم
سعی سودی نکند ورنه من از راه امانی
پای دل در طلب دوست پر از آبله دارم
وعده ی وصل به تأخیر مینداز خدا را
تاب کو صبرکجا من چو تو کی حوصله دارم
پاس پیمان وفای تو مرا بند زبان شد
ورنه از دست جفای تو هزاران گله دارم
بی رخت روز مرا تیره تر از طره ی خود بین
گرچه شب ز آتش دل مصطبه پر مشعله دارم
از میانت که نشد هیچ کس آگه به حقیقت
با تو باریک تر از موی بسی مسئله دارم
از کجا گوش کنم موعظه پیر خرد را
منکه چون عشق جوان بخت یکی عاقله دارم
تا چه حاصل بود آخر سفر عشق بتان را
منکه زادم همه خوف است و رجا راحله دارم
بوکز آن یار سفر کرده رسد پیک و پیامی
چشم حسرت گه و بی گه به ره قافله دارم
خامه ی خویش به زرگیرم از این چامه صفایی
بوسه ای گر ز دو لعل شکرینش صله دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تار گیسوی تو برگردن دل سلسله دارم
کی تن اندر پی هر سلسله مویی یله دارم
هوش مصنوعی: موهای تو مثل زنجیری بر گردن قلب من است. من هر لحظه در پی هر رشته‌ای از موهایت احساس بندگی می‌کنم.
روزگاری است که در رهگذر صدق و ارادت
جان و تن بهر نثار قدمت یکدله دارم
هوش مصنوعی: این روزها، در مسیر صداقت و وفاداری، جان و بدنم را برای نثار به قدم‌های تو آماده دارم و یکدل و یک‌زبان به تو خدمت می‌کنم.
سعی سودی نکند ورنه من از راه امانی
پای دل در طلب دوست پر از آبله دارم
هوش مصنوعی: تلاشی بی‌نتیجه است، در غیر این صورت من با دلی پر از درد و رنج از عشق دوست، به طوری که زخم‌های بسیاری دارم، به سوی او می‌روم.
وعده ی وصل به تأخیر مینداز خدا را
تاب کو صبرکجا من چو تو کی حوصله دارم
هوش مصنوعی: خدا را به تأخیر نینداز که انتظار وصل تو دشوار است. من چقدر می‌توانم صبر کنم وقتی که تو اینقدر صبوری نداری؟
پاس پیمان وفای تو مرا بند زبان شد
ورنه از دست جفای تو هزاران گله دارم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه به وعده و وفای تو پایبند هستم، نمی‌توانم چیزی بگویم، در حالی که اگر تو وفادار نبودی، هزاران شکایت از تو داشتم.
بی رخت روز مرا تیره تر از طره ی خود بین
گرچه شب ز آتش دل مصطبه پر مشعله دارم
هوش مصنوعی: بدون چهره‌ات، روزهایم تیره‌تر از موهای خودت به نظر می‌رسد. هرچند شب را با آتش دل و شعله‌های زیاد سپری می‌کنم.
از میانت که نشد هیچ کس آگه به حقیقت
با تو باریک تر از موی بسی مسئله دارم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از درون تو خبر ندارد و من با تو مسائلی دارم که بسیار ظریف و پیچیده‌تر از تار موی نازک است.
از کجا گوش کنم موعظه پیر خرد را
منکه چون عشق جوان بخت یکی عاقله دارم
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم از کجا باید پیغام و راهنمایی‌های پندآموز فرد دانا را بشنوم، چرا که من مانند عاشق جوانی هستم که تنها یک عقل و فکر درست دارم.
تا چه حاصل بود آخر سفر عشق بتان را
منکه زادم همه خوف است و رجا راحله دارم
هوش مصنوعی: در سفر عشق به معشوقان، به چه چیزی می‌توان رسید؟ من که در این مسیر، تنها ترس و امید را با خود دارم.
بوکز آن یار سفر کرده رسد پیک و پیامی
چشم حسرت گه و بی گه به ره قافله دارم
هوش مصنوعی: خبر و پیامی از آن یار دور سفر کرده می‌رسد و من با چشمانی پر از حسرت، هر از گاهی به راه قافله نگاه می‌کنم.
خامه ی خویش به زرگیرم از این چامه صفایی
بوسه ای گر ز دو لعل شکرینش صله دارم
هوش مصنوعی: قلم خود را با زیبایی از این شعر پر می‌کنم، و اگر از لبان شیرینش بوسه‌ای داشته باشم، به عنوان پاداشی خواهد بود.