گنجور

شمارهٔ ۲۶۹

بنامیزد بتی عیار دارم
که با او از دو عالم عار دارم
چه غم گر دارم از وی دیده خونبار
که چونان لعبتی خونخوار دارم
ز تیغش تا قیامت سینه مجروح
ز لعلش دیده گوهر بار دارم
به عکس عادت از یک سرو بالاش
به یک کاشانه صد گلزار دارم
هزارش گل به بار اما چه حاصل
که از هر غنچه اش صد خار دارم
دلم با خود نبردی زانکه دیدی
غم صد مرده بر وی بار دارم
فراقم کاست از هر در ولی شکر
که غم از دولتت بسیار دارم
همه خلق جهان نالند ز اغیار
خلاف من که داد از یار دارم
برو ناصح به زهد و پارسایی
مخوانم غیر این هم کار دارم
الا یار وفا پرور ندانی
کت از غم تاکجا تیمار دارم
ز شرح تاب و تیمار جدایی
بیا برخوان که صد طومار دارم
صفایی فسق و زهد از من میاموز
که زین کفر و دین انکار دارم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بنامیزد بتی عیار دارم
که با او از دو عالم عار دارم
هوش مصنوعی: من بت دلربایی دارم که به خاطر او از هر دو جهان شرم و عیب دارم.
چه غم گر دارم از وی دیده خونبار
که چونان لعبتی خونخوار دارم
هوش مصنوعی: چه غم که از او به خاطر اشکهای فراوانم ناراحت هستم، وقتی که با زیبایی مانند یک عروسک خونین در کنارم دارم.
ز تیغش تا قیامت سینه مجروح
ز لعلش دیده گوهر بار دارم
هوش مصنوعی: از تیغ خردکننده او تا قیامت، سینه‌ام مجروح خواهد بود و از لعل دلربایش، چشمانم پر از اشک‌های گرانبهاست.
به عکس عادت از یک سرو بالاش
به یک کاشانه صد گلزار دارم
هوش مصنوعی: من به جای اینکه از یک درخت بلند استفاده کنم، از یک خانه باغی با صد گل استفاده می‌کنم.
هزارش گل به بار اما چه حاصل
که از هر غنچه اش صد خار دارم
هوش مصنوعی: هزاران گل در باغ دارم، اما چه فایده که از هر غنچه‌ای که باز می‌شود، صد خاری دردناک وجود دارد.
دلم با خود نبردی زانکه دیدی
غم صد مرده بر وی بار دارم
هوش مصنوعی: دل من را با خودت نبردی، چون دیدی که غم سنگینی شبیه به بار مردگان بر دوش من است.
فراقم کاست از هر در ولی شکر
که غم از دولتت بسیار دارم
هوش مصنوعی: از جدایی من به هرجا که می‌روم، کاسته شده، اما خوب است که به خاطر تو، غم‌های زیادی دارم.
همه خلق جهان نالند ز اغیار
خلاف من که داد از یار دارم
هوش مصنوعی: تمام مردم دنیا از دشمنان و مشکلات شکایت دارند، اما من از یار و همراهی‌اش و برکتش راضی و شاکرم.
برو ناصح به زهد و پارسایی
مخوانم غیر این هم کار دارم
هوش مصنوعی: به سراغ معلم دین نرو و او را به خاطر زهد و پارسایی خطاب نکن، من کارهای دیگری دارم که باید انجام دهم.
الا یار وفا پرور ندانی
کت از غم تاکجا تیمار دارم
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌داند که من برای عشق و وفا چقدر در دل غم دارم و تا کجا به خاطر این احساسات از خودم مراقبت می‌کنم.
ز شرح تاب و تیمار جدایی
بیا برخوان که صد طومار دارم
هوش مصنوعی: از بیان درد و رنجی که از جدایی دارم، بیایید و بشنوید، زیرا داستان‌های زیادی در دل دارم.
صفایی فسق و زهد از من میاموز
که زین کفر و دین انکار دارم
هوش مصنوعی: بیا و از من یاد بگیر که چگونه در زندگی می‌توان هم از لذایذ دنیا بهره‌برد و هم از اصول معنوی فاصله نگرفت، زیرا من نسبت به تمام باورهای موجود چیزی جز تردید ندارم.