شمارهٔ ۲۶۸
تنی جز خاطر لیلی به غم دلشاد نشنیدم
سری جز گردن مجنون به بند آزاد نشنیدم
هلاکم در صفوف غمزه ات نبود غریب اما
مروت بین که من یک صید و صد صیاد نشنیدم
مدد جست از میانت طرگان در دل ربایی ها
طناب از موی دارد چشم استمداد نشنیدم
بنای عشق محکم تر ز سیل دیده شد دل را
ز ویرانی بلادی را چنین آباد نشنیدم
به جز یاد تو کآمد منتهای کام ناکامان
عروسی را به خلوتگاه صد داماد نشنیدم
به قتلم خاستی کز ناله ام آسوده بنشینی
بدین زودی چنین تأثیری از فریاد نشنیدم
بدین دستم که دل پامال در میدان آن مژگان
شهیدی در سیاستگاه صد جلاد نشنیدم
به ترک عشق بس تهدید ها راندم صفایی را
جوابی از وی الا هر چه بادا باد نشنیدم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تنی جز خاطر لیلی به غم دلشاد نشنیدم
سری جز گردن مجنون به بند آزاد نشنیدم
هوش مصنوعی: جز خاطر لیلی، کسی را در غم و اندوه شاد ندیدم و جز گردن مجنون، نه بندی را آزاد ندیدم.
هلاکم در صفوف غمزه ات نبود غریب اما
مروت بین که من یک صید و صد صیاد نشنیدم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که در میان نگاههای فریبنده و جذاب معشوق، جانش در خطر است، اما این بیرحمی در برابر او عجیب نیست. او از معشوق میخواهد که مرام و انسانیت خود را نشان دهد، چون او تنها یک صید است و در مقابلش چندین نفر به شکار او آمدهاند، اما هیچکس صدایش را نشنیده است.
مدد جست از میانت طرگان در دل ربایی ها
طناب از موی دارد چشم استمداد نشنیدم
هوش مصنوعی: از میان تو یاری میطلبم؛ در میان دلرباییها، طنابی از موی تو وجود دارد. چشمانت کمک را نشنیدند.
بنای عشق محکم تر ز سیل دیده شد دل را
ز ویرانی بلادی را چنین آباد نشنیدم
هوش مصنوعی: عشق مانند دیواری محکم است که در برابر طغیان احساسات و گریهها مقاومتی بینظیر دارد. هیچگاه نشنیدهام که دلی به این اندازه ویران شده باشد و دوباره به زندگی و شادابی برگردد.
به جز یاد تو کآمد منتهای کام ناکامان
عروسی را به خلوتگاه صد داماد نشنیدم
هوش مصنوعی: غیر از یاد تو، هیچ چیزی نتوانسته است که آرزوی ناکامان را به پایان برساند. من هیچگاه صدای جشن و شادی عروسی را در تنهایی دامادها نشنیدهام.
به قتلم خاستی کز ناله ام آسوده بنشینی
بدین زودی چنین تأثیری از فریاد نشنیدم
هوش مصنوعی: میخواستی که با مرگ من، راحت و بیدغدغه بنشینی اما من نتوانستم به این زودی آرامش بگیرم و از فریاد و نالهام تأثیری نمیبینم.
بدین دستم که دل پامال در میدان آن مژگان
شهیدی در سیاستگاه صد جلاد نشنیدم
هوش مصنوعی: با این دستانم که دلِ مجروح من را زیر پا کردهاند، در میدان عشق و زیبایی، من هرگز نشنیدهام که حتی صدای یک جلاد در مقابل آن مژگان زیبا وجود داشته باشد.
به ترک عشق بس تهدید ها راندم صفایی را
جوابی از وی الا هر چه بادا باد نشنیدم
هوش مصنوعی: در عرصه عشق و محبت، با وجود تهدیدها و مشکلاتی که پیش آمد، به دنبال آرامش و رضایت بودم. اما او هیچ پاسخی به من نداد و من هم تصمیم گرفتم هر چه پیش آید، بپذیرم.