گنجور

شمارهٔ ۲۶۷

ز دل یک ناله در دام تو ای صیاد نشنیدم
اسیری در گرفتاری چنین آزاد نشنیدم
به دور لعلت ای خسرو چو بینم شور مشتاقان
عجب دارم که یک شیرین و صد فرهاد نشنیدم
چه خوب آموخت خال از غمزدگانت طرز خون ریزی
مگو دیگر که یک شاگرد و صد استاد نشنیدم
به جز چشمت که با مژگان مرا شریان گشود از دل
ز صد نشتر فزون در دست یک فصاد نشنیدم
مهی از جنس مردم مهر منظر مشتری سیما
پری پیکر ملک پرور دو حوری زاد نشنیدم
سراپا نقش بستت صانع از جان ورنه من هرگز
چنین صورتگری از خامه ی ایجاد نشنیدم
جز آن کآباد غم وز باده ی عشقت خرابستی
دلی خرم درین دیر خراب آباد نشنیدم
صفایی منعم از افغان مکن هنگام جان بازی
به بالینم چرا فرمود اگر فریاد نشنیدم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز دل یک ناله در دام تو ای صیاد نشنیدم
اسیری در گرفتاری چنین آزاد نشنیدم
هوش مصنوعی: من از دل یک ناله در دام تو نشنیده‌ام، و تا به حال اسیری را در چنین گرفتاریتی، در حالی که آزاد باشد، ندیده‌ام.
به دور لعلت ای خسرو چو بینم شور مشتاقان
عجب دارم که یک شیرین و صد فرهاد نشنیدم
هوش مصنوعی: وقتی به دور لعل تو، ای خسرو، نگاه می‌کنم و شور و شوق عاشقان را می‌بینم، متعجب می‌شوم که چرا فقط یک شیرین وجود دارد و صد فرهاد عاشق او را نشنیدم.
چه خوب آموخت خال از غمزدگانت طرز خون ریزی
مگو دیگر که یک شاگرد و صد استاد نشنیدم
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این نکته می‌پردازد که یکی از آسیب‌دیدگان از سوگ و غم، به خوبی یاد گرفته است که چگونه می‌تواند درد و رنج خود را به نمایش بگذارد. او با اشاره به این‌که در دنیای علم و دانش، ممکن است یک شاگرد از تجربه‌های زیاد اساتید بهره‌مند شود، بیان می‌کند که واقعیت‌های زندگی و احساسات، گاه از تجربه‌های معنوی و عمیق‌تر ناشی می‌شود تا از تدریس اساتید. به عبارت دیگر، فرد آسیب‌دیده با وجودی که ممکن است در حوزه‌ای شکوفا و تحصیل‌کرده باشد، اما تجربیات واقعی و عاطفی است که او را به درک و شناخت عمیق‌تری می‌رساند.
به جز چشمت که با مژگان مرا شریان گشود از دل
ز صد نشتر فزون در دست یک فصاد نشنیدم
هوش مصنوعی: جز چشمان تو که با مژگان زیبا جان مرا زنده کرد، در دل با وجود دردهای بسیار، هیچ صدای دیگری را نشنیدم.
مهی از جنس مردم مهر منظر مشتری سیما
پری پیکر ملک پرور دو حوری زاد نشنیدم
هوش مصنوعی: زن زیبایی با چهره‌ای روشن و دلربا همچون ماه وجود دارد که در بین مردم نفوذی خاص دارد. او به قدری زیباست که هیچ وقت چیزی شبیه به او را ندیده‌ام، مانند فرشتگان و حوریان که در روایات درباره‌شان آمده است.
سراپا نقش بستت صانع از جان ورنه من هرگز
چنین صورتگری از خامه ی ایجاد نشنیدم
هوش مصنوعی: تمامی زیبایی‌ها و ویژگی‌های تو را صانع (خالق) با تمام وجودش خلق کرده است، و اگر این‌گونه نبود، من هرگز چنین هنرمندی را از توانایی‌های آفرینش نشنیده‌ام.
جز آن کآباد غم وز باده ی عشقت خرابستی
دلی خرم درین دیر خراب آباد نشنیدم
هوش مصنوعی: جز اینکه از غمِ عشق و باده، دل شاد و خوشی در این خرابه‌زادگان نداشتم، هیچ چیز دیگری نشنیدم.
صفایی منعم از افغان مکن هنگام جان بازی
به بالینم چرا فرمود اگر فریاد نشنیدم
هوش مصنوعی: به هنگام بازی با جانم در کنار بستر مرگ، چرا باید اجازه دهم صدای افغانی‌ام باعث آزارم شود، اگر از فریاد دیگران خبر ندارم؟