شمارهٔ ۲۶۳
از سرو سخنوری ندیدم
وز ماه صنوبری ندیدم
حوری چو تو در لباس مردم
نشنیده ملک پری ندیدم
با زلف تو نافه ی ختا را
یک موی برابری ندیدم
از باد بهار و بوی بستان
این غالیه گستری ندیدم
جز طره ی او در آتش چهر
از مار سمندری ندیدم
نخل و گل و یاس و ارغوان را
با سرو تو همسری ندیدم
هجر تو و صبر خویشتن را
کاری است که سرسری ندیدم
با آن همه رم دل آمدت رام
از چرخ کبوتری ندیدم
دل بردن و زیر پا فکندن
زیبنده دلبری ندیدم
از جوق بتان به جز تو کس را
در جور چنین جری ندیدم
از دشمن و دوست هم به بدخواه
این پایه ستمگری ندیدم
توحید مجو صفایی از خویش
کز شرک ترا بری ندیدم
جز مو نستردن از تو یک موی
قانون قلندری ندیدم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از سرو سخنوری ندیدم
وز ماه صنوبری ندیدم
هوش مصنوعی: من از سخنوری مانند سرو و زیبایی مانند ماه نتوانستم ببینم.
حوری چو تو در لباس مردم
نشنیده ملک پری ندیدم
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیتی همانند تو را در قالب انسان هیچگاه ندیدهام و فرشتهای را نداشتهام.
با زلف تو نافه ی ختا را
یک موی برابری ندیدم
هوش مصنوعی: با موهای تو، هیچ چیزی به اندازهی زیبایی و لطافت موی تو را ندیدهام.
از باد بهار و بوی بستان
این غالیه گستری ندیدم
هوش مصنوعی: در فصل بهار و در کنار عطر گلها، هیچ چیز زیباتر از این لذت و خوشی را تجربه نکردم.
جز طره ی او در آتش چهر
از مار سمندری ندیدم
هوش مصنوعی: تنها چیزی که در آتش میبینم، زیبایی موهای اوست و غیر از آن، هیچ چیز دیگری را نمیتوانم تشخیص دهم.
نخل و گل و یاس و ارغوان را
با سرو تو همسری ندیدم
هوش مصنوعی: هیچ درخت خرما، گل، یاس و ارغوانی را ندیدم که بتواند با زیبایی و شکوه تو رقابت کند.
هجر تو و صبر خویشتن را
کاری است که سرسری ندیدم
هوش مصنوعی: جدایی تو و تحمل خودم را مسالهای نمیدانم که به سادگی از کنار آن بگذرم.
با آن همه رم دل آمدت رام
از چرخ کبوتری ندیدم
هوش مصنوعی: با وجود تمام مشکلات و چالشها، نتوانستم دل خود را در دست تو ببینم.
دل بردن و زیر پا فکندن
زیبنده دلبری ندیدم
هوش مصنوعی: شگفتا که هیچ کس را ندیدم که دل ببرد و سپس آن را زیر پا گذارد، که این کار زیبنده دلبری است.
از جوق بتان به جز تو کس را
در جور چنین جری ندیدم
هوش مصنوعی: من از میان همه زیباییها، مانند تو را در چنین حالتی ندیدم.
از دشمن و دوست هم به بدخواه
این پایه ستمگری ندیدم
هوش مصنوعی: نه از دشمنان دیدهام و نه از دوستان، که به اندازهی این سختی و ستمی که در دل دارم، بدخواهی کنند.
توحید مجو صفایی از خویش
کز شرک ترا بری ندیدم
هوش مصنوعی: تلاش نکن که از وجود خود، صفایی بخواهی چون هیچ برائتی از شرک نمیبینی.
جز مو نستردن از تو یک موی
قانون قلندری ندیدم
هوش مصنوعی: جز این که موهایی را از تو قطع کنم، هیچ قانونی در زندگی درویشی ندیدم.