گنجور

شمارهٔ ۲۶۲

وفا و حسن در یاری ندیدم
به هم حسن و وفا آری ندیدم
نظیرت را پری رویی نجستم
ندیدت را وفا داری ندیدم
نه از بیگانگان نز آشنایان
ز فضل حسنت انکاری ندیدم
ز ترکان چون تو با این مایه خوبی
رضا جویی کم آزاری ندیدم
کمال صورت و معنی که در تست
دگر با هیچ دلداری ندیدم
به عین هوشیاری اینقدر مست
به جز چشم تو بیماری ندیدم
به آب و رنگ آن رخسار و مژگان
گلی نشنیدم و خاری ندیدم
چو مشکین خال و زلف تابدارت
سر مور و دم ماری ندیدم
به دین وکفر کاندر کعبه و دیر
چنین تسبیح و زناری ندیدم
به طرز طره ات هرگز کمندی
به دستان تو طراری ندیدم
مرا خود روز و روشن تیره شب ساخت
چو گیسویت سیه کاری ندیدم
به غیر دل که در قید تو سرخوش
رها از غم گرفتاری ندیدم
صفایی راستی کز خیل خوبان
بدین صدق وصفا یاری ندیدم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وفا و حسن در یاری ندیدم
به هم حسن و وفا آری ندیدم
هوش مصنوعی: در دوستی و یاری، نه وفاداری دیدم و نه نیکی واقعی. واقعاً نه از حسن دیدم و نه از وفا خبری بود.
نظیرت را پری رویی نجستم
ندیدت را وفا داری ندیدم
هوش مصنوعی: هیچ کس را شبیه تو با زیبایی و فریبندگی ندیدم و وفاداری را که در تو باشد، هرگز مشاهده نکردم.
نه از بیگانگان نز آشنایان
ز فضل حسنت انکاری ندیدم
هوش مصنوعی: من هیچ‌گاه از بیگانگان یا آشنایان، به خاطر زیبایی‌های تو، انکاری ندیدم.
ز ترکان چون تو با این مایه خوبی
رضا جویی کم آزاری ندیدم
هوش مصنوعی: از میان ترکان، هیچ‌کس به خوبی تو نرسیده و در جستجوی رضا، هیچ آزار و اذیتی را تحمل نکرده‌ام.
کمال صورت و معنی که در تست
دگر با هیچ دلداری ندیدم
هوش مصنوعی: کامل‌ترین شکل و مفهوم را که در تو وجود دارد، هیچ جا و در هیچ کس دیگری پیدا نکردم.
به عین هوشیاری اینقدر مست
به جز چشم تو بیماری ندیدم
هوش مصنوعی: در حالتی که کاملاً هوشیار و آگاه هستم، به جز عشق و زیبایی چشمان تو، هیچ چیز دیگری مرا بیمار نکرده است.
به آب و رنگ آن رخسار و مژگان
گلی نشنیدم و خاری ندیدم
هوش مصنوعی: من زیبایی و جذابیت صورت و مژگان او را به اندازه‌ای می‌دانم که هیچ گل و خار دیگری را در این زیبایی نمی‌توانم تصور کنم.
چو مشکین خال و زلف تابدارت
سر مور و دم ماری ندیدم
هوش مصنوعی: مشکین خال و زلف زیبایت همچون سر سیاه مور و دم ماری است که هیچ وقت ندیده‌ام.
به دین وکفر کاندر کعبه و دیر
چنین تسبیح و زناری ندیدم
هوش مصنوعی: در کعبه و معبد، هیچ وقت چنین تسبیح و زنجیری را ندیده‌ام که به شکل دین و کفر درآید.
به طرز طره ات هرگز کمندی
به دستان تو طراری ندیدم
هوش مصنوعی: هرگز ندیدم که مویی به زیبایی و دقت موی تو، به صورت کمان درآید و من را به دام بیاندازد.
مرا خود روز و روشن تیره شب ساخت
چو گیسویت سیه کاری ندیدم
هوش مصنوعی: من را در روشنایی روز به تاریکی شب کشاندی، مانند گیسوانت که سیاه و پر پیچ و تاب است، هیچ کار زشتی از تو ندیدم.
به غیر دل که در قید تو سرخوش
رها از غم گرفتاری ندیدم
هوش مصنوعی: غیر از دل خودم که در عشق تو خوشحال است، هیچ جا دیگر شادی و بی‌غم بودن را ندیده‌ام.
صفایی راستی کز خیل خوبان
بدین صدق وصفا یاری ندیدم
هوش مصنوعی: در میان تمام زیبایی‌هایی که دیده‌ام، هیچ‌کس را به صداقت و صفای دل مانند او نیافتم.