گنجور

شمارهٔ ۲۶۰

ز میر کعبه زرقی چند دیدم
که زین کافر مسلمانی رمیدم
فکندم خرقهٔ تلبیس و طامات
به تن پیراهن تقوی دریدم
شعار زهد آوردم به بر چاک
قبای ننگ و بدنامی بریدم
ز مفتی بسکه بردم بوی سالوس
سر از دلق ریایی برکشیدم
کشیدم خط رسوایی به رخسار
ز بدگویان ملامت ها شنیدم
خراباتم برید از خانقه راه
که زین سو سیرت انصاف دیدم
نه پیر دیر از میر حرم خاست
که حسرت حاصل آمد از امیدم
از آن مغرور این رندم خوش افتاد
که از وی بوی غم خواری شنیدم
بحمدالله که محکم پنجه زد دست
به ذیل مرد آگاهی رسیدم
به سربازی صفایی شد سرافراز
از آن خواری بدین عزت رسیدم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز میر کعبه زرقی چند دیدم
که زین کافر مسلمانی رمیدم
هوش مصنوعی: از افراد برجسته و متمول شهر، چند نفر را دیدم که در کفر و بی‌دینی بودند و این موضوع باعث شد که من از ایمان و دیانت خود فاصله بگیرم.
فکندم خرقهٔ تلبیس و طامات
به تن پیراهن تقوی دریدم
هوش مصنوعی: من لباس‌های ظاهری و نادرست را کنار گذاشتم و پیراهن تقوا را که نماد خلوص و درستکاری است، بر تن کردم.
شعار زهد آوردم به بر چاک
قبای ننگ و بدنامی بریدم
هوش مصنوعی: من زندگی ساده و پارسایی را با خود آورده‌ام و لباس ننگ و بدنامی را از وجودم دور کردم.
ز مفتی بسکه بردم بوی سالوس
سر از دلق ریایی برکشیدم
هوش مصنوعی: از عالم فریبکار به حد کافی بوی نفاق را احساس کردم و به همین خاطر از لباس تزویر و ریا خارج شدم.
کشیدم خط رسوایی به رخسار
ز بدگویان ملامت ها شنیدم
هوش مصنوعی: بر چهره‌ام نشانه‌های رسوایی را کشیدم و از بدگویی‌ها و سرزنش دیگران، حرف‌های زیادی شنیدم.
خراباتم برید از خانقه راه
که زین سو سیرت انصاف دیدم
هوش مصنوعی: من از خانقاه دور شدم و به خرابات (محل خوش‌گذرانی) رفتم، زیرا از این طرف رفتار انصاف را مشاهده کردم.
نه پیر دیر از میر حرم خاست
که حسرت حاصل آمد از امیدم
هوش مصنوعی: نه سال‌های زیادی گذشته که از دیوانگی‌های گذشته‌ام دست برداشته‌ام و به دنبال آرزوهایم رفته‌ام. حالا فقط حسرت به دل دارم که به آرزوهایم نرسیدم.
از آن مغرور این رندم خوش افتاد
که از وی بوی غم خواری شنیدم
هوش مصنوعی: من از این رندی که مغرور است خوشم آمد، زیرا از او بویی از دل‌سوزی و دلسوزی را حس کردم.
بحمدالله که محکم پنجه زد دست
به ذیل مرد آگاهی رسیدم
هوش مصنوعی: با سپاس از خدا، توانستم با قدرت و استقامت به پایین لباس یک مرد آگاه دست یابم.
به سربازی صفایی شد سرافراز
از آن خواری بدین عزت رسیدم
هوش مصنوعی: سرباز با افتخار و عزت از حالت پست و ذلت خود خارج شد و به مقام و جایگاهی ارزشمند دست یافت.