شمارهٔ ۲۵۲
باغبان را بودی ار مغزی به سر بر جای خاک
جاودان چون خاک بنهادی سر اندر پای تاک
من که مستوری نمی جویم ز رسوایی چه بیم
من که هشیاری نمی دانم ز بد نامی چه باک
گردن دوت برافرازم به گردون از شرف
دست فضلم گر کندگرد گناه از گونه پاک
سینه مجروح از چه رو گر تن نیامد تیر سفت
دیده خون ریز از چه رو تا دل نباشد زخمناک
سوختم در آتش عشقت چنان کز بعد مرگ
جای گردم دود خواهد خاست چون تیغ از مغاک
گر خود از خونم بحل خواهی خدا را بی دریغ
چو افکنی بر خاکم از بالین مرو پیش از هلاک
دل ندارد دولتی تا گویمت قلبی لدیک
جان ندارد قیمتی تا خوانمت روحی فداک
دستگیری کن تو کز غرقاب غم برهانیم
ورنه چون آیم برون زین ورطه با این انهماک
آسمان سا شد صفایی فرق فخرم در دو کون
تا مرا بر خاک کویش با سگان است اشتراک
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باغبان را بودی ار مغزی به سر بر جای خاک
جاودان چون خاک بنهادی سر اندر پای تاک
هوش مصنوعی: اگر باغبان مغزی تلاشگر و هوشیار داشته باشد، میتواند با استفاده از دانش خود برای درختان (تاک) رشد و باروری به ارمغان آورد و در نهایت به ثمرات جاودانی دست یابد.
من که مستوری نمی جویم ز رسوایی چه بیم
من که هشیاری نمی دانم ز بد نامی چه باک
هوش مصنوعی: من به دنبال پنهانکاری نیستم؛ چراکه از رسوایی نمیترسم. من که چیزی از هشیاری نمیدانم، از بدنامی نیز بینیازم.
گردن دوت برافرازم به گردون از شرف
دست فضلم گر کندگرد گناه از گونه پاک
هوش مصنوعی: من به خاطر شرافت و بزرگیام، گردن دوستم را در آسمان بلند میکنم. اگر دست فضیلت من، گناه را از چهرهام پاک کند، این افتخار بزرگی برای من خواهد بود.
سینه مجروح از چه رو گر تن نیامد تیر سفت
دیده خون ریز از چه رو تا دل نباشد زخمناک
هوش مصنوعی: چرا سینهام درد میکند وقتی تنم تیر خورده ندارد؟ چرا از چشمانم خون میریزد؟ تا وقتی دل زخمخوردهای در کار نیست، این درد و خونریزی برای چیست؟
سوختم در آتش عشقت چنان کز بعد مرگ
جای گردم دود خواهد خاست چون تیغ از مغاک
هوش مصنوعی: عشق تو مرا به شدت سوزانده است بهطوری که حتی پس از مرگم، از خاکستر وجودم دودی بلند میشود، مانند تیغی که از گودال برمیخیزد.
گر خود از خونم بحل خواهی خدا را بی دریغ
چو افکنی بر خاکم از بالین مرو پیش از هلاک
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از خون من به راحتی بگذری، خدا را بیدریغ، فقط قبل از اینکه بمیرم، از کنارم دور نشو و مرا بر خاک نینداز.
دل ندارد دولتی تا گویمت قلبی لدیک
جان ندارد قیمتی تا خوانمت روحی فداک
هوش مصنوعی: دل کسی قدرتی ندارد که بگوید: دل من برای تو تنگ است. جانم هم قیمتی ندارد که بگویم: روح من فدای تو.
دستگیری کن تو کز غرقاب غم برهانیم
ورنه چون آیم برون زین ورطه با این انهماک
هوش مصنوعی: از تو کمک میطلبم تا مرا از عمق غم و مشکلات بیرون بیاوری، چرا که اگر نتوانم از این وضعیت دشوار نجات پیدا کنم، نمیدانم چگونه از این بحران خلاص شوم.
آسمان سا شد صفایی فرق فخرم در دو کون
تا مرا بر خاک کویش با سگان است اشتراک
هوش مصنوعی: آسمان به زیبایی درخشان شده و در هر دو دنیا، فخر و افتخار من نمایان است. من با سگان در خاک کوی تو شریک هستم.