گنجور

شمارهٔ ۲۴۹

به ترک مست تو دستی رها کنم دل خویش
نهم به گردن صیاد خون بسمل خویش
چنان به شوق طپیدم به زیر خنجر عشق
که دیده باز نکردم به روی قاتل خویش
اثر نداشت یکی از هزار ناله ی من
ندانم از دل او، یا بنالم از دل خویش
ز بس به کین تمایل نگار مهر نهاد
مرا بسی عجب آید که هست مایل خویش
فغان از این دل مفتون که تا به خاک فنا
نریخت خون من آسان نیافت مشکل خویش
شب است و راه به واماندگان قافله گم
برون کند مگر آن مه سری ز محمل خویش
مقابل مه ی ما مهر مشعلی نه فزون
هزار مشعله افروزد ار مقابل خویش
زمام ناقه اگر در کف است لیلی را
دهد به محضر مجنون قرار منزل خویش
مرا سری است صفایی که بسپرم روزی
سری به پایش و شرم آیدم ز حاصل خویش

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به ترک مست تو دستی رها کنم دل خویش
نهم به گردن صیاد خون بسمل خویش
هوش مصنوعی: من جهت عشق تو به دنبال طعمه‌ام و به خاطر تو خودم را در اختیار درد و رنج قرار می‌دهم، حتی اگر به قیمت جانم باشد.
چنان به شوق طپیدم به زیر خنجر عشق
که دیده باز نکردم به روی قاتل خویش
هوش مصنوعی: به قدری تحت تأثیر عشق قرار گرفتم که حتی نتوانستم به چهره قاتل خود نگاه کنم.
اثر نداشت یکی از هزار ناله ی من
ندانم از دل او، یا بنالم از دل خویش
هوش مصنوعی: یکی از هزار ناله‌هایم تأثیری نداشته است، نمی‌دانم آیا درد دل اوست یا باید از دل خودم شکایت کنم.
ز بس به کین تمایل نگار مهر نهاد
مرا بسی عجب آید که هست مایل خویش
هوش مصنوعی: به خاطر علاقه‌ای که به عشق او دارم، برایم عجیب است که او هم به من تمایل دارد.
فغان از این دل مفتون که تا به خاک فنا
نریخت خون من آسان نیافت مشکل خویش
هوش مصنوعی: دل مجذوب و شیدای من، آه و افسوس! تا زمانی که خون من بر زمین فانی نریزد، حل کردن مشکل من آسان نیست.
شب است و راه به واماندگان قافله گم
برون کند مگر آن مه سری ز محمل خویش
هوش مصنوعی: شب است و در این تاریکی، راهی برای کسانی که در قافله جا مانده‌اند وجود ندارد، مگر این که آن ماه، از محمل خود بیرون بیاید و نورش را بر آن‌ها بتاباند.
مقابل مه ی ما مهر مشعلی نه فزون
هزار مشعله افروزد ار مقابل خویش
هوش مصنوعی: در مقابل زیبایی و درخشش ما، حتی هزار مشعل هم نمی‌تواند روشنایی بیشتری بیفزاید.
زمام ناقه اگر در کف است لیلی را
دهد به محضر مجنون قرار منزل خویش
هوش مصنوعی: اگر زمام شتر در دست باشد، لیلی می‌تواند مجنون را به خانه‌اش دعوت کند.
مرا سری است صفایی که بسپرم روزی
سری به پایش و شرم آیدم ز حاصل خویش
هوش مصنوعی: من احساس روشنی دارم که روزی به عشق خود تعلق خواهم گرفت و آن‌گاه از دستاوردهای خود شرمنده خواهم شد.