گنجور

شمارهٔ ۲۴۸

به پایان رفت در بزمت مرا دوش
که از حور و قصورم شد فراموش
کشیدم باده از مینای آن لعل
که دارد عقل را مخمور و مدهوش
به گرمی دم و گیرایی چشم
ربودی هوشم از سر تابم از توش
می از چشمت خورم وز غمزگان زخم
عجب نیشی مرا دادی پس از نوش
اگر آب جمالت تاب جان نیست
چرا چون مر...آورده در هوش
چه کام از سرو بن جویی که ناکام
به یک موقف بود موقوف و خاموش
بجو سروی لغزرانی نظر دزد
بجو ماهی قصب پوشی قدح نوش
دلارامی سخندان مالک چشم
گلندامی غزل خوان صاحب گوش
که در چشمش بود از جور دل دید
که در گوشش بود از جنس جان هوش
به فرط کاوش از خویشم بری ساخت
ز بدخواهم چه منت هاست بر دوش
صفایی را به سهو ار ناوری یاد
به عمد از خاطرش ناور فراموش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به پایان رفت در بزمت مرا دوش
که از حور و قصورم شد فراموش
هوش مصنوعی: دیشب در میهمانی من به پایان رسید و به قدری غرق لذت شدم که همه چیز از جمله زیبایی‌ها و آثار دل‌انگیز از یادم رفت.
کشیدم باده از مینای آن لعل
که دارد عقل را مخمور و مدهوش
هوش مصنوعی: نوشیدنی از لیوان آن گوهر زیبا را نوشیدم که عقل انسان را مست و گیج می‌کند.
به گرمی دم و گیرایی چشم
ربودی هوشم از سر تابم از توش
هوش مصنوعی: گرمای نفس و جاذبه چشمانت هوش و حواسم را تحت تاثیر قرار داده و از شدت عشق و شوق تو به شدت شاداب و سرزنده‌ام.
می از چشمت خورم وز غمزگان زخم
عجب نیشی مرا دادی پس از نوش
هوش مصنوعی: از چشمانت شرابی می‌نوشم و از زخم‌هایی که با ناز و غمزه به من زدی، تحیر و شگفتی عجیبی دارم. بعد از نوشیدن این شراب، نیشی به من دادی.
اگر آب جمالت تاب جان نیست
چرا چون مر...آورده در هوش
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو به من جانی نمی‌بخشد، چرا چهره‌ات مرا به شگفتی واداشته است؟
چه کام از سرو بن جویی که ناکام
به یک موقف بود موقوف و خاموش
هوش مصنوعی: درخت سرو در کنار جویبار، غمگین و بی‌صدا است، زیرا در یک لحظه ناکام مانده و دیگر از حرکت بازایستاده.
بجو سروی لغزرانی نظر دزد
بجو ماهی قصب پوشی قدح نوش
هوش مصنوعی: به دنبال سروی بگرد که در حرکت است و به دنبال کسی باش که مانند ماهی در لباس قصب (جلبک) پنهان شده است و همچنین به سراغ مشروب بزن.
دلارامی سخندان مالک چشم
گلندامی غزل خوان صاحب گوش
هوش مصنوعی: شخصی با نرمی و آرامش سخن می‌گوید و چشمانش مانند گلی زیباست. او در هنر غزل‌خوانی مهارت دارد و کسی که به کلامش گوش می‌دهد، لذت می‌برد.
که در چشمش بود از جور دل دید
که در گوشش بود از جنس جان هوش
هوش مصنوعی: در چشمان او از ظلم دل را می‌دید و در گوشش از جنس جان به هوش بود.
به فرط کاوش از خویشم بری ساخت
ز بدخواهم چه منت هاست بر دوش
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش بسیار و جستجو درباره خودم، از وضعیت ناگواری که داشتم رها شدم. اکنون نمی‌دانم چه بارهایی بر دوشم است و چه مشکلاتی را باید تحمل کنم.
صفایی را به سهو ار ناوری یاد
به عمد از خاطرش ناور فراموش
هوش مصنوعی: اگر عمداً یاد کسی را فراموش کنی، بهتر است که به‌طور ناخواسته و تصادفی از یادش ببری.