شمارهٔ ۲۴۷
گرفتم چون تو سروی را قبا پوش
چه حاصل کی مرا گنجد در آغوش
مرا باید مهی سیمین حمایل
مرا زیبد بتی زرین سر آغوش
غزل خوان لعبتی ماهی سخن سنج
بتی طیبت سرا سروی قدح نوش
حیا پرور جفا گاهی ریاکار
نواگستر ولاکیشی وفا کوش
خداگویی هوا سوزی صفا ساز
رضا جویی عطا بخشی خطا پوش
چه نسبت مار را با آن سر زلف
چه قیمت ماه را با آن بناگوش
کجا مار اینقدر مولد دلاویز
کجا ماه این چنین پوید زره پوش
چه خون ها خوردم از حسرت که یکدم
بنوشم جرعه ای زان چشمه ی نوش
دل از تاب رخت جوشد خدا را
به آب لب فرو بنشانش از جوش
فغان از مدعی باز آی کامشب
سخن ها دارمت با لعل خاموش
نگویم یاد من کن گاه و بیگاه
به عمد از خاطرم ناور فراموش
بطی پیمود عشقت بر صفایی
که ناید تا قیامت بر سر هوش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرفتم چون تو سروی را قبا پوش
چه حاصل کی مرا گنجد در آغوش
هوش مصنوعی: من به زیبایی تو مانند درخت سرو لباس زیبا پوشیدهام، اما چه فایده که وجود من در آغوش تو جا نمیشود؟
مرا باید مهی سیمین حمایل
مرا زیبد بتی زرین سر آغوش
هوش مصنوعی: برای من مناسب است که به عنوان یک حمایتکننده، دختری با لباس نقرهای در کنارم باشد و در آغوش من، مجسمهای از طلا وجود داشته باشد.
غزل خوان لعبتی ماهی سخن سنج
بتی طیبت سرا سروی قدح نوش
هوش مصنوعی: در اینجا شاعری به توصیف زیباییها و دلرباییهای یک معشوق پرداخته است. او به قدرت سخنسنجی و تفکر این معشوق نیز اشاره کرده و در نهایت، به بادهنوشی و لذتبردن از زیباییهای او و جذابیتهای زندگی اشاره میکند. دستکم در این بیت، زیبایی و جذابیت معشوق در کانون توجه است و شاعر به چگونگی لذتبردن از اون اشاره میکند.
حیا پرور جفا گاهی ریاکار
نواگستر ولاکیشی وفا کوش
هوش مصنوعی: حیا و شرم ممکن است گاهی باعث شود که کسی به صورت ظاهری دروغ بگوید یا خود را نشان دهد. این در حالی است که وفا و صداقت باید در تلاشها و رفتارهای ما وجود داشته باشد.
خداگویی هوا سوزی صفا ساز
رضا جویی عطا بخشی خطا پوش
هوش مصنوعی: خدا به گونهای است که هوای دل را تسکین میدهد، آرامش و رضایت را در دل انسان ایجاد میکند و رحمت و بخشش را به زندگی ما هدیه میدهد. او همچنین اشتباهات و نواقص ما را میپوشاند و بینهایت مهربان است.
چه نسبت مار را با آن سر زلف
چه قیمت ماه را با آن بناگوش
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به تفاوت و فاصله میان زیباییهای چهره و برخی از ویژگیهای ظاهری دارد. به طور کلی، شاعر میگوید که زیباییهای طبیعی و ظرافتهای صورت، همچون زلف و بناگوش، نمیتوانند به هیچ قیمتی با هم مقایسه شوند. به نوعی به ارزش و اهمیت هر چیز در زیبایی و جذابیت اشاره میکند.
کجا مار اینقدر مولد دلاویز
کجا ماه این چنین پوید زره پوش
هوش مصنوعی: کجا میتوان چنین موجودی زیبا و دلنشین را پیدا کرد؟ کجا میتوان ماهی را دید که اینهمه به زیبایی در زرهای درخشان حرکت کند؟
چه خون ها خوردم از حسرت که یکدم
بنوشم جرعه ای زان چشمه ی نوش
هوش مصنوعی: من از درد و حسرتی که دارم، خیلی رنج کشیدم؛ ای کاش فقط برای یک لحظه میتوانستم از آن چشمهی شیرین، جرعهای بنوشم.
دل از تاب رخت جوشد خدا را
به آب لب فرو بنشانش از جوش
هوش مصنوعی: دل به خاطر زیبایی تو بیتاب شده است؛ ای کاش خداوند آن را از این اضطراب در آب لبانت آرام کند.
فغان از مدعی باز آی کامشب
سخن ها دارمت با لعل خاموش
هوش مصنوعی: ای وای از آن مدعی! بیا و امشب کنار هم باشیم، چنانکه با نیکویی و زیبایی از گفتههایم با تو سخن بگویم.
نگویم یاد من کن گاه و بیگاه
به عمد از خاطرم ناور فراموش
هوش مصنوعی: نمیگویم که گاهی به یاد من باش، اما به عمد فراموشیام را از ذهنت پاک کن.
بطی پیمود عشقت بر صفایی
که ناید تا قیامت بر سر هوش
هوش مصنوعی: عشق تو چنان عمیق و زیباست که هیچ چیز دیگری نمیتواند به پای آن برسد و این حالتا تا ابد باقی خواهد ماند.