گنجور

شمارهٔ ۲۳۰

مرا که نیست به جز خون دل شراب دگر
به جز جگر به کف آرم چرا کباب دگر
به سیل ها نشود زرع تشنگان سیراب
مرا به ابر دگر حاجت است وآب دگر
نتافت پنجه شه دست بی حساب ترا
بپاست عهد ترا لاجرم حساب دگر
رسید پیری و شرح غمت نگشت تمام
شدی دریغ میسر اگر شباب دگر
گنه به منع از عشق می کنی ناصح
نبود در همه عالم مگر ثواب دگر
بیا شروط محبت بخوان ز دفتر ما
که رسم صدق و وفا نیست درکتاب دگر
به یک نظر همه را دین و دل فکند به پای
چه فتنه ها کند ار بر زند نقاب دگر
عتاب کردی و راندی ز پایگاهم لیک
من از تو روی نتابم به صد عتاب دگر
عبث عبث به سر از خشمم آستین چه زنی
که ز آستان تو رو ناورم به باب دگر
جواب کرد و به نومیدیم صفایی راند
ولی هنوز مرا گوش بر جواب دگر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا که نیست به جز خون دل شراب دگر
به جز جگر به کف آرم چرا کباب دگر
هوش مصنوعی: من که فقط با درد و رنج دل زندگی می‌کنم، چرا باید به دنبال لذت‌های دیگری باشم وقتی که جز درد دل چیزی ندارم؟
به سیل ها نشود زرع تشنگان سیراب
مرا به ابر دگر حاجت است وآب دگر
هوش مصنوعی: در برابر سیلاب‌ها، تلاش‌های کسانی که تشنه‌اند، به نتیجه نمی‌رسد و من به بارش باران و آب تازه‌ای نیاز دارم.
نتافت پنجه شه دست بی حساب ترا
بپاست عهد ترا لاجرم حساب دگر
هوش مصنوعی: دست شاه بدون حساب و کتاب به تو کمک می‌کند و در واقع، وفاداری تو به او، باعث می‌شود که محاسبه دیگری لازم باشد.
رسید پیری و شرح غمت نگشت تمام
شدی دریغ میسر اگر شباب دگر
هوش مصنوعی: زمانی پیری به من رسید و نتوانستم تمام غم‌هایت را بگویم. افسوس که اگر جوانی دوباره بود، شاید این کار ممکن می‌شد.
گنه به منع از عشق می کنی ناصح
نبود در همه عالم مگر ثواب دگر
هوش مصنوعی: ناصح به تو می‌گوید که از عشق دوری کن و این کار را گناه می‌داند، اما در حقیقت در کل جهان جز دستاورد دیگری نیست.
بیا شروط محبت بخوان ز دفتر ما
که رسم صدق و وفا نیست درکتاب دگر
هوش مصنوعی: بیایید شرایط عشق و محبت را از دفتر ما بخوانید، زیرا این مقام صداقت و وفا در هیچ کتاب دیگری یافت نمی‌شود.
به یک نظر همه را دین و دل فکند به پای
چه فتنه ها کند ار بر زند نقاب دگر
هوش مصنوعی: با یک نگاه می‌تواند دلها و ایمان‌ها را به کیسه بیندازد. اگر قرار باشد که چهره‌ای دیگری از خود نشان دهد، چه آشفتگی‌هایی به وجود خواهد آورد.
عتاب کردی و راندی ز پایگاهم لیک
من از تو روی نتابم به صد عتاب دگر
هوش مصنوعی: تو به من بی‌محبتی کردی و مرا از جای خودت راندی، اما من هرگز از محبت تو روی بر نخواهم گرداند، حتی اگر هزار بار دیگر هم مرا سرزنش کنی.
عبث عبث به سر از خشمم آستین چه زنی
که ز آستان تو رو ناورم به باب دگر
هوش مصنوعی: بیهوده است که همچنان از خشم به سفر انتقام بیفتم، زیرا که به درگاه تو می‌رسیم و نمی‌توانم به درِ دیگری بروم.
جواب کرد و به نومیدیم صفایی راند
ولی هنوز مرا گوش بر جواب دگر
هوش مصنوعی: به من پاسخ داد و برای آرام کردن ناامیدی‌ام تلاشی کرد، اما هنوز هم منتظر پاسخ دیگری هستم.