شمارهٔ ۲۲۶
تن از تیمار عشقم مانده بیمار
توچندی بایدم پایی پرستار
پی پرسش به سر وقتم شتابی
اگر گردی ز احوالم خبر دار
بیا بنگر که چون این زار مهجور
به بستر خفته با یک عالم آزار
ز شیرین شربت آن لعل نوشین
ز بس نوشیدم آمد طبع من حار
ز عناب و سپستان تو باید
به تبریدم دوایی برد درکار
مگر زان لب شفا جویم وگویی
نخواهم برد جان زین تاب و تیمار
دل آنجا با وصالت رفته از دست
تن اینجا در فراقت مانده از کار
دل آنجا با خم زلفت هم آغوش
من اینجا با غم هجرت گرفتار
دلم واپس ده ار خونم نریزی
صفایی را از این سودا برون آر
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تن از تیمار عشقم مانده بیمار
توچندی بایدم پایی پرستار
هوش مصنوعی: بدن من از درد عشق تو بیمار مانده است، و اکنون لازم است که کسی بیاید تا از من مراقبت کند.
پی پرسش به سر وقتم شتابی
اگر گردی ز احوالم خبر دار
هوش مصنوعی: اگر دربارهام بپرسی، میدانم که زمانم را بیدلیل هدر میدهم. اگر هم خواستی، میتوانی از حال و روزم مطلع شوی.
بیا بنگر که چون این زار مهجور
به بستر خفته با یک عالم آزار
هوش مصنوعی: بیایید ببینیم که چگونه این معشوق نادیده، در خواب و تنهاییاش، با انبوهی از درد و رنج دست و پنجه نرم میکند.
ز شیرین شربت آن لعل نوشین
ز بس نوشیدم آمد طبع من حار
هوش مصنوعی: من آنقدر از شربت شیرین لعل (شیرین) نوشیدم که حالا طبع و ذوق من گرم و پرحرارت شده است.
ز عناب و سپستان تو باید
به تبریدم دوایی برد درکار
هوش مصنوعی: از میوههای خوشمزه و درختان سبز باید برای درمان دردهای من دارویی بیاوری.
مگر زان لب شفا جویم وگویی
نخواهم برد جان زین تاب و تیمار
هوش مصنوعی: من در پی شفای دلم از آن لبها هستم، اما تو میگویی که نمیخواهم جانم را بر اثر این عشق و درد فدای تو کنم.
دل آنجا با وصالت رفته از دست
تن اینجا در فراقت مانده از کار
هوش مصنوعی: دل به خاطر وصالت رفته و به تن شما تعلق ندارد، و اینجا در غیبت تو، از کار و زندگی افتاده است.
دل آنجا با خم زلفت هم آغوش
من اینجا با غم هجرت گرفتار
هوش مصنوعی: دل من در سرزمینی دور با زیباییهای زلف تو احساس نزدیکی میکند، اما من در اینجا در غم جدایی و هجرت گرفتار شدهام.
دلم واپس ده ار خونم نریزی
صفایی را از این سودا برون آر
هوش مصنوعی: اگر خونم را بھیری، دل من را برگردان و این آشفته حالی را از خود دور کن.

صفایی جندقی