شمارهٔ ۲۱۳
آوخ که یار برسر این ناتوان رسید
وقتی که از شکنجه هجران به جان رسید
فرصت نیافت یار و به پایان شتافت عمر
مهلت نداد مرگ و اجل بی امان رسید
جانان به پرسش آمد و جان گرم رفتن آه
خارم به دیده فصل بهارم خزان رسید
پی کن به پهنه ی هوس ای دل رکاب عیش
حالی که وصل و هجر عنان بر عنان رسید
از کینه ی چرخ وکاوش اختر به ما نرفت
چندان جفا که زان مه نامهربان رسید
دل با نگاه اولش از کار شد مگر
یک تیر سهم سینه ی ما ز آن کمان رسید
آن فتنه از زمانه بر اهل زمین نخاست
گر چشم او به فتنه آخر زمان رسید
در فرقت تو ناله ام از گریه بازداشت
اقبال و بخت من بین که به دام فغان رسید
سرها به از کفم چو صفایی به پای رفت
سودم ز شکوه چیست که چندین زیان رسید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آوخ که یار برسر این ناتوان رسید
وقتی که از شکنجه هجران به جان رسید
هوش مصنوعی: ای کاش که محبوب به سراغ این دل ناتوان آمد، زمانی که این دل از رنج دوری و فراق به ستوه آمده بود.
فرصت نیافت یار و به پایان شتافت عمر
مهلت نداد مرگ و اجل بی امان رسید
هوش مصنوعی: دوست فرصت نکرد تا به پایان زندگیاش برسد و عمرش به پایان رسید؛ مرگ و زمانه اجازه ندادند که به خواستههایش دست یابد.
جانان به پرسش آمد و جان گرم رفتن آه
خارم به دیده فصل بهارم خزان رسید
هوش مصنوعی: محبوب به سوال آمد و من با شوق و حرارت در حال رفتن هستم، آه، من مانند خاری در چشم هستم و فصل بهار زندگیام به پایان رسیده است. خزان فرا رسیده است.
پی کن به پهنه ی هوس ای دل رکاب عیش
حالی که وصل و هجر عنان بر عنان رسید
هوش مصنوعی: ای دل، به دنیای شادی و خواستهها نگاهی بینداز و با تمام وجود از لذتهای زندگی بهرهبرداری کن، زیرا در این لحظه زمان وصال و جدایی با همدیگر تلاقی کردهاند.
از کینه ی چرخ وکاوش اختر به ما نرفت
چندان جفا که زان مه نامهربان رسید
هوش مصنوعی: به خاطر کینهای که آسمان و ستارهها از ما دارند، ما آنقدر ظلم و سختی را تحمل نکردیم که از آن ماه نامهربان رسید.
دل با نگاه اولش از کار شد مگر
یک تیر سهم سینه ی ما ز آن کمان رسید
هوش مصنوعی: دل به محض اینکه چشمش به نگاه اول آن شخص افتاد، از کار و زندگی افتاد. گویی که یک تیر از کمان شلیک شده و به سینهی ما اصابت کرده است.
آن فتنه از زمانه بر اهل زمین نخاست
گر چشم او به فتنه آخر زمان رسید
هوش مصنوعی: آن بلای بزرگ از سوی زمانه بر مردم زمین نازل نشد، اگر نگاه او به بلای پایانی زمان دوخته شده بود.
در فرقت تو ناله ام از گریه بازداشت
اقبال و بخت من بین که به دام فغان رسید
هوش مصنوعی: در دوری تو، نالهام از شدت گریه کناره گرفته است. به یاد داشته باش که بخت و اقبال من چگونه به دام صدای غمانگیز من افتاده است.
سرها به از کفم چو صفایی به پای رفت
سودم ز شکوه چیست که چندین زیان رسید
هوش مصنوعی: سرها از دستم بهتر است زیرا که زیبایی به پا رفته است. سود من از این شکوه چیست وقتی که این همه زیان به من رسیده است؟

صفایی جندقی