شمارهٔ ۲۱۰
یک نظر از دیده ی ماروت دید
صد اثر از جادوی هاروت دید
عقل خرد پیشه ی هشیار را
واله و زنجیری گیسوت دید
گردن صد رستم و سهراب را
سخره ی و سیلی خور بازوت دید
دیر و حرم را همه ز اسلام وکفر
سجده گر قبله ی ابروت دید
از نمکین لعل شکر پرورت
قوت روان در دم یاقوت دید
سینه ی عشاق وفا کیش را
سوخته ی نایره ی خوت دید
شادم از آن رو که غمش می خورم
دوست مرا لایق این قوت دید
پیر و جوان بنده و آزاد را
حلقه به گوش در هندوت دید
عقل صفایی صفت آغاز عمر
خویشتن از عشق تو فرتوت دید
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک نظر از دیده ی ماروت دید
صد اثر از جادوی هاروت دید
هوش مصنوعی: با یک نگاه از چشمان ماروت، تأثیرات بسیاری از جادوی هاروت را مشاهده کردم.
عقل خرد پیشه ی هشیار را
واله و زنجیری گیسوت دید
هوش مصنوعی: افراد عاقل و هوشیار وقتی با زیبایی و جذابیت گیسوان تو روبرو میشوند، به شدت تحت تأثیر قرار میگیرند و به نوعی در بند آن میافتند.
گردن صد رستم و سهراب را
سخره ی و سیلی خور بازوت دید
هوش مصنوعی: قدرت و توانایی تو چنان است که حتی گردن صد رستم و سهراب را نیز میتواند شکست و زیر سلطهی خود بگیرد.
دیر و حرم را همه ز اسلام وکفر
سجده گر قبله ی ابروت دید
هوش مصنوعی: در گذشته و در مکانهای مقدس، همه چیز به خاطر ایمان و کفر سجده میکند، اگر که قبلهی دلها، ابروی تو باشد.
از نمکین لعل شکر پرورت
قوت روان در دم یاقوت دید
هوش مصنوعی: از سنگهای قیمتی طلا و یاقوت، قوت و انرژی روحانی تو تامین میشود و زیبایی و شیرینی زندگی تو را شاداب میکند.
سینه ی عشاق وفا کیش را
سوخته ی نایره ی خوت دید
هوش مصنوعی: عاشقان وفادار، سوخته و داغدیده از آتش عشق خود را مشاهده کردند.
شادم از آن رو که غمش می خورم
دوست مرا لایق این قوت دید
هوش مصنوعی: من از این که دوست عزیزم را در دل دارم و به خاطر غمش نگرانم، خوشحالم، زیرا او شایسته این احساسات و توجه من است.
پیر و جوان بنده و آزاد را
حلقه به گوش در هندوت دید
هوش مصنوعی: در هند، پیر و جوان، بنده و آزاد، همگی گوشوارهای به گوش دارند و در کنار هم زندگی میکنند.
عقل صفایی صفت آغاز عمر
خویشتن از عشق تو فرتوت دید
هوش مصنوعی: عقل انسان در آغاز جوانی، زیبایی و تازگی خود را از عشق تو میبیند و این عشق را دلیل زوال و کهنگی آن میداند.

صفایی جندقی