گنجور

شمارهٔ ۲۰۸

نیست حاجت که دل از دست کسی او برباید
که خود اندر پی او دل نتواندکه نیاید
رو به هر سو کند آن فتنه ی دیوانه و عاقل
دل هر عاقل و دیوانه به دنبال وی آید
قیدکردن نکند رفع جنون از من شیدا
مگر آن بند که یارم زده بر دل بگشاید
باغبان با همه کوته نظری گو قد او بین
تا دگر قامت سروش به بلندی نستاید
آب در چشم فلک نیست وگر باشد از این پس
پیش رویت مه و خورشید به مردم ننماید
با لب شوق مکرر دهن خویش ببوسم
هر زمانی که زبانم سخنی از تو سراید
سوختن با تو مرا بر سر آتش سزد اما
ساختن یک نفسم بی تو به فردوس نشاید
کی برآیم ز پریشانی و غم تا سر زلفت
گرد روز سیه از گونه ی زردم نزداید
نیست بهبود صفایی به مداوای اطبا
شربت این مرض از لعل شکر بخش تو باید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست حاجت که دل از دست کسی او برباید
که خود اندر پی او دل نتواندکه نیاید
هوش مصنوعی: اگر کسی دلش را از دست دهد، نیازی نیست نگران او باشد، چرا که خود آن شخص قادر نیست دلی را که در تلاش برای به دست آوردن آن است، به دست آورد.
رو به هر سو کند آن فتنه ی دیوانه و عاقل
دل هر عاقل و دیوانه به دنبال وی آید
هوش مصنوعی: فتنه‌ای که دیوانه و عاقل را به سوی خود می‌کشاند، سبب می‌شود که هر عاقل و دیوانه‌ای به دنبال آن برود.
قیدکردن نکند رفع جنون از من شیدا
مگر آن بند که یارم زده بر دل بگشاید
هوش مصنوعی: تنها زمانی می‌توانم از دیوانگی خود نجات پیدا کنم که آن بندی که محبوبم بر دل من زده باز شود.
باغبان با همه کوته نظری گو قد او بین
تا دگر قامت سروش به بلندی نستاید
هوش مصنوعی: باغبان با دیدی محدود به قامت سروش نگاه نکند؛ بلکه باید ببیند که آیا نمی‌تواند به بلندی او برسد.
آب در چشم فلک نیست وگر باشد از این پس
پیش رویت مه و خورشید به مردم ننماید
هوش مصنوعی: در آسمان هیچ آبی نیست و اگر هم باشد، از این به بعد، خورشید و ماه به چشمان مردم نمی‌تابند.
با لب شوق مکرر دهن خویش ببوسم
هر زمانی که زبانم سخنی از تو سراید
هوش مصنوعی: هر وقت که زبانم درباره تو حرفی بزند، با اشتیاق لبانم را می‌بوسم.
سوختن با تو مرا بر سر آتش سزد اما
ساختن یک نفسم بی تو به فردوس نشاید
هوش مصنوعی: سوختن در آتش عشق تو برایم قابل تحمل است، اما زندگی کردن بدون تو برای من بهشتی را هم نمی‌تواند بسازد.
کی برآیم ز پریشانی و غم تا سر زلفت
گرد روز سیه از گونه ی زردم نزداید
هوش مصنوعی: به چه طریق می‌توانم از اضطراب و غم برآیم؟ تا زمانی که سر زلف تو، رنگ روزگار سیاه را از چهره زرد من دور نکند.
نیست بهبود صفایی به مداوای اطبا
شربت این مرض از لعل شکر بخش تو باید
هوش مصنوعی: بهبودی در این بیماری به درمان پزشکان وابسته نیست؛ بلکه تنها نوشیدنی شفابخش این درد، محبت وی است که مانند شکر می‌نوشد.