شمارهٔ ۱۹۹
نکهت نافه ز انفاس نسیم سحر آید
گویی از غارت آن سلسله نافه گر آید
مویی افتاده ز گیوس تو در دست صبا را
کاین چنین غالیه گستر به همه بوم و بر آید
تویی آن گلبن بیخار که از شوق تماشا
بلبل باغ ترا جان عوض ناله برآید
بس که شیرین و مطبوع و دلاویزی و دلجو
زهر از دست توام با همه تلخی شکر آید
جای در خلوت جان دادمش آخر که مبادا
غمت از رخنه ی دل نیز چو من در بدر آید
تر نشد پای دلم در شکن زلف تو روزی
زین چه حاصل که سرشکم همه شب تا کمر آید
خود گرفتم دل خوبان همه خاراست به سختی
این قدر ناله ی عشاق چرا بی اثر آید
دل مجروح مرا یک نظر از چشم تو کافی
وین بود مرهم زخمی که ز تیر نظر آید
ساختم با غم جانان همه ایام صفایی
تا دگر او به که سازد چو مرا عمر سرآید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نکهت نافه ز انفاس نسیم سحر آید
گویی از غارت آن سلسله نافه گر آید
هوش مصنوعی: عطر خوشی که در هوای صبحگاهی به مشام میرسد، گویی از سرقت رایحهای دلنشین و زیبا ناشی میشود.
مویی افتاده ز گیوس تو در دست صبا را
کاین چنین غالیه گستر به همه بوم و بر آید
هوش مصنوعی: موی زیبای تو به دست نسیم افتاده و به همین دلیل بوی خوش آن در همه جا پیچیده است.
تویی آن گلبن بیخار که از شوق تماشا
بلبل باغ ترا جان عوض ناله برآید
هوش مصنوعی: تو آن گلستان بیخار هستی که بلبل باغ به خاطر شوق دیدنت، جانش را از ناله کردن به آواز خوش تغییر میدهد.
بس که شیرین و مطبوع و دلاویزی و دلجو
زهر از دست توام با همه تلخی شکر آید
هوش مصنوعی: تو چنان شیرین و دلنشینی که حتی زهر هم در کنار تو مثل شکر به نظر میرسد.
جای در خلوت جان دادمش آخر که مبادا
غمت از رخنه ی دل نیز چو من در بدر آید
هوش مصنوعی: من در دل خود جایی برای تو ایجاد کردم تا مبادا اندوهی که در دلم دارم، از دل به چهرهام بروز کند و مانند من آشکار شود.
تر نشد پای دلم در شکن زلف تو روزی
زین چه حاصل که سرشکم همه شب تا کمر آید
هوش مصنوعی: دل من هرگز در دام زلف تو به تردید نیفتاد. چه فایدهای دارد که من تمام شب را با اشک سر کنم و تا کمر به گریه بیفتم؟
خود گرفتم دل خوبان همه خاراست به سختی
این قدر ناله ی عشاق چرا بی اثر آید
هوش مصنوعی: دلهای خوبان را در دستان خود گرفتم، اما با این حال همهجا پر از زخم و خاری است. چرا که با وجود اینهمه ناله و گریه عاشقان، تاثیری در وضع موجود ندارد؟
دل مجروح مرا یک نظر از چشم تو کافی
وین بود مرهم زخمی که ز تیر نظر آید
هوش مصنوعی: یک نگاه از چشمان تو برای آرام کردن دل زخمیام کافی است و این تنها درمانی است که زخم ناشی از تیر نگاه تو را التیام میبخشد.
ساختم با غم جانان همه ایام صفایی
تا دگر او به که سازد چو مرا عمر سرآید
هوش مصنوعی: من تمام روزگارم را با غم محبوب سپری کردم و اگر او به کسی دیگر خوش بگذرانند، من دیگر به این زندگی ادامه نخواهم داد.

صفایی جندقی