شمارهٔ ۱۹۵
در دلم هر لحظه صد سودای باطل میرود
تا چه پیش آید کسی را کز پی دل میرود
دل نگهدار از صف مژگان او کز فرط حرص
صد سوار اینجا پی یک نیمبسمل میرود
هست عذرایی مگر در کاروان امشب که باز
از قطار اشک وامق ناقه در گل میرود
دیدم از شوق شهادت بارها در کوی عشق
نیم کشتی کز قفای تیغ قاتل میرود
عشق را بازی نپنداری که نقش مهر دوست
در دل آسان آید اما سخت مشکل میرود
غرقهٔ غرقاب این قلزم همین ماییم و بس
ورنه هرکس زورقی دارد به ساحل میرود
نیست با این کاروان گر آفتابی پس چرا
سایهآسا هرکس از دنبال محمل میرود
خونبهای ماست زخمی دیگر از شمشیر دوست
تا نریزد خونم این حسرت کی از دل میرود
نور مقبول ار صفایی در تو کاملتر شتافت
نیست دور این بحثها بر نقص قابل میرود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در دلم هر لحظه صد سودای باطل میرود
تا چه پیش آید کسی را کز پی دل میرود
هوش مصنوعی: در دل من هر لحظه افکار بیپایه و پوچ میگذرد، نمیدانم چه پیش خواهد آمد و چه کسی در پی دلش میرود.
دل نگهدار از صف مژگان او کز فرط حرص
صد سوار اینجا پی یک نیمبسمل میرود
هوش مصنوعی: دل خود را از زیبایی چشمان او محافظت کن، زیرا در اثر عشق و تمایل، صد سوار به دنبال یک جان باخته کوچک در اینجا میآیند.
هست عذرایی مگر در کاروان امشب که باز
از قطار اشک وامق ناقه در گل میرود
هوش مصنوعی: امشب در کاروان دختری هست که به خاطر عشقش، از چشمانش اشک میریزد و اشکهای او مانند آب در گلی جاری میشود.
دیدم از شوق شهادت بارها در کوی عشق
نیم کشتی کز قفای تیغ قاتل میرود
هوش مصنوعی: در کوچه عشق بارها با شوق شهادت دیدم که کشتیای در حال غرق شدن است، که تیغ قاتل از پشت سر میآید و به آن آسیب میزند.
عشق را بازی نپنداری که نقش مهر دوست
در دل آسان آید اما سخت مشکل میرود
هوش مصنوعی: عشق را همچون یک بازی تصور نکن، زیرا محبت به دوستان در دل به آسانی جای میگیرد، اما برای رسیدن به آن و حفظش، کار دشواری است.
غرقهٔ غرقاب این قلزم همین ماییم و بس
ورنه هرکس زورقی دارد به ساحل میرود
هوش مصنوعی: ما در این دریای عمیق و پرخطر غرق شدهایم و تنها خودمانیم که در این وضعیت باقی ماندهایم. دیگران با قایقهایی که دارند، به سواحل امن میرسند.
نیست با این کاروان گر آفتابی پس چرا
سایهآسا هرکس از دنبال محمل میرود
هوش مصنوعی: این شعر به این موضوع اشاره دارد که اگر کسی در این کاروان غمگین و بینور است، پس چرا به طور خاموش و بدون امید، هر کس به دنبالش میرود. در واقع، عدم وجود نور و روشنایی در این سفر، نشاندهنده احساس تنهایی یا ناامیدی است که ممکن است در دل برخی افراد وجود داشته باشد، اما با این حال، دیگران هنوز به دنبال آن شخص حرکت میکنند.
خونبهای ماست زخمی دیگر از شمشیر دوست
تا نریزد خونم این حسرت کی از دل میرود
هوش مصنوعی: اگر دوستی با شمشیرش آزارم کند، باید بهای آن خون من باشد. تا زمانی که این حسرت در دلم وجود دارد، نمیتوانم از این درد رهایی یابم.
نور مقبول ار صفایی در تو کاملتر شتافت
نیست دور این بحثها بر نقص قابل میرود
هوش مصنوعی: اگر نور پذیرفتهشدهای در تو وجود داشته باشد و به وضوح و زیبایی بیشتر درخشش کند، بحث کردن درباره نقصها دیگر جایی ندارد.

صفایی جندقی