شمارهٔ ۱۹۴
به مینو منظری دوشم سری بود
که جنات از جمالش مظهری بود
دل از دستش نیارستم ستادن
که زین مشکل مرا مشکل تری بود
مسلمان زاده ی این مایه بی باک
غریب اسلام دعوی کافری بود
ز درد امروز اگر نالم عجب نیست
که دل را هر نگاهش خنجری بود
به خونریز من از هر نیش مژگان
بهر عضوم سرا پا نشتری بود
به رخ زان حلقه ها زلفش زره سار
چو بر گنجی نگهبان اژدری بود
به تسخیر دل و جان بی عزایم
ز چشم فتنه جو جادوگری بود
رخش رخشان چو روز از زلف شب تاب
به عقرب به ز خورشید اختری بود
مرا شوری چنان نز خوی خود خاست
که آن وجد و سماع از دیگری بود
سخن کوته صفایی کی ترا کام
شود شیرین که گویی شکری بود
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به مینو منظری دوشم سری بود
که جنات از جمالش مظهری بود
هوش مصنوعی: در بهشت منظرهای وجود داشت که دیروز سری را دیدم که زیباییاش نشاندهنده جلوههای باغها بود.
دل از دستش نیارستم ستادن
که زین مشکل مرا مشکل تری بود
هوش مصنوعی: نتوانستم دل را از دست او بگیرم، زیرا این کار برای من سختتر از مشکل دیگری بود.
مسلمان زاده ی این مایه بی باک
غریب اسلام دعوی کافری بود
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که فردی که در خانواده مسلمان به دنیا آمده، با وجود این پیشینه، در برخی رفتارها یا باورها به نوعی بیپروا و خارج از چارچوبهای اسلامی عمل میکند و از این رو ممکن است به کفر متهم شود. به عبارت دیگر، گاهی افراد با وجود ریشههای دینی، ممکن است به رفتارهایی دست بزنند که با اصول ایمان و اعتقاداتشان در تضاد است.
ز درد امروز اگر نالم عجب نیست
که دل را هر نگاهش خنجری بود
هوش مصنوعی: اگر امروز از درد ناله کنم، جالب نیست، چرا که هر بار که به دل نگاه میکنم، مانند یک خنجر به نظر میرسد.
به خونریز من از هر نیش مژگان
بهر عضوم سرا پا نشتری بود
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن تأثیر عمیق نیش و زخمهای عشق بر روح و جسم انسان اشاره دارد. منظور از "خونریز" بیانگر درد و رنج ناشی از عشق است، که به خاطر زیبایی و جذابیت گیرندهٔ عشق، عملاً تمام وجود شخص را تحت تأثیر قرار میدهد. هر نگاه و حرکتی از معشوق، همانند تیری به قلب عاشق است و او را به شدت میآزارد.
به رخ زان حلقه ها زلفش زره سار
چو بر گنجی نگهبان اژدری بود
هوش مصنوعی: زلف او مانند زرهای است که حلقههایش به جوانهها و گلها جلوهای خاص میبخشد، گویا که او نگهبانی است برای گنجی باارزش که مانند اژدهایی محافظت میشود.
به تسخیر دل و جان بی عزایم
ز چشم فتنه جو جادوگری بود
هوش مصنوعی: من به خاطر چشمان فریبنده و جادویی کسی که دل و جانم را تسخیر کرده است، خود را بیعزت میبینم.
رخش رخشان چو روز از زلف شب تاب
به عقرب به ز خورشید اختری بود
هوش مصنوعی: خودرو یا چهرهای درخشان و تابناک مانند روز، از موهای شبتابی که به شکل عقرب درآمده است، زیباتر از خورشید و ستارگان به نظر میرسد.
مرا شوری چنان نز خوی خود خاست
که آن وجد و سماع از دیگری بود
هوش مصنوعی: احساس عجیبی در من بوجود آمد که مانند وجد و شادیی بود که معمولاً از دیگران میتوان انتظار داشت.
سخن کوته صفایی کی ترا کام
شود شیرین که گویی شکری بود
هوش مصنوعی: سخن کوتاه و مختصر چقدر میتواند برای تو دلپذیر و شیرین باشد، مانند شکر که میگویی.

صفایی جندقی