شمارهٔ ۱۸۴
عقل را گیسوی لیلی طلعتان مجنون کند
با دل مجنونم این زنجیر یارب چون کند
تا به گونا گون بسوزد روز هجر این دل مرا
در شب وصلم به عمد الطاف گوناگون کند
با کمال تنگدستی منت ایزد را که عشق
هر دمم زین اشک و رخ چون سیم و زر قارون کند
کید اندازد نقاب از رخ یکی خورشیدوار
پرتو مهرش زمین را خجلت گردون کند
حسن او بی کوشش صیاد چندین دل برد
عشق او بی جنبش جلاد چندین خون کند
رشحه ای از لعل نوشین خند شکر خای او
در مذاقم کار صد خم باده گلگون کند
بر سر بالین من مگذر که هر شب تف دل
از تنور سینه ام کاشانه چون کانون کند
دل نهادم بر فراق اما صفایی شوق قرب
هر نفس از حد حلم و حالتم بیرون کند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عقل را گیسوی لیلی طلعتان مجنون کند
با دل مجنونم این زنجیر یارب چون کند
هوش مصنوعی: عقل را زیبایی و جاذبه لیلی دیوانه میکند و حالا با دل دیوانهام، این زنجیر چه بر سرم خواهد آورد.
تا به گونا گون بسوزد روز هجر این دل مرا
در شب وصلم به عمد الطاف گوناگون کند
هوش مصنوعی: در روزهای جدایی، دل مرا به سختی میسوزاند، اما در شب وصال، با نعمتها و مهربانیهای مختلفش، به عمد مرا آرام میکند.
با کمال تنگدستی منت ایزد را که عشق
هر دمم زین اشک و رخ چون سیم و زر قارون کند
هوش مصنوعی: با اینکه در فقر و تنگدستی به سر میبرم، همچنان شکرگزار خداوند هستم، زیرا عشق من هر لحظه با این اشکها و چهرهام مثل طلا و نقره میدرخشد.
کید اندازد نقاب از رخ یکی خورشیدوار
پرتو مهرش زمین را خجلت گردون کند
هوش مصنوعی: اگر کسی به میمنت و زیبایی چهرهاش مانند خورشید درخشان باشد، نور و تابش او میتواند حتی آسمان را شرمنده کند و زمین را تحت تاثیر قرار دهد.
حسن او بی کوشش صیاد چندین دل برد
عشق او بی جنبش جلاد چندین خون کند
هوش مصنوعی: عشق او بدون هیچ تلاشی دلهای فراوانی را میرباید و زیباییاش با کمترین حرکتی، خونهای زیادی را به جوش میآورد.
رشحه ای از لعل نوشین خند شکر خای او
در مذاقم کار صد خم باده گلگون کند
هوش مصنوعی: نوشیدنی شیرینی که از لعل زیبا به دست میآید، در کامم طعم شیرین و خوشایندی را به وجود میآورد که باعث میشود حسرت صد ظرف شراب خوشرنگ را داشته باشم.
بر سر بالین من مگذر که هر شب تف دل
از تنور سینه ام کاشانه چون کانون کند
هوش مصنوعی: بر بالین من نگذر، چون هر شب دلسوزی و آتشسوزی دارم که در سینهام مانند آتشخانهای روشن است.
دل نهادم بر فراق اما صفایی شوق قرب
هر نفس از حد حلم و حالتم بیرون کند
هوش مصنوعی: من دل را به دوری تو سپردم، اما شوق نزدیکیت هر لحظه مرا از حالت صبر و آرامش خارج میکند.