شمارهٔ ۱۸۱
بتان شهر ز ما هر زمان که یاد آرند
مسلم است که آهنگ قتل ما دارند
خدای را خبرم ده که کیستند این قوم
که دشمنی همه با دوستان روا دارند
به شیرگیری ترکان نگر که با همه شور
نه خوف حشر و نه اندیشه ی جزا دارند
مبین ز چشم حقارت به ما که درویشان
ز دولت سر عشق تو کیمیا دارند
به یاد شورش عشاق بین که هر شب و روز
ز رشک بر سر کویت چه ماجرا دارند
حدیث غنچه ی خاموش تست با دل تنگ
که بلبلان سحر خیز با صبا دارند
ز راز دل نگشایم زبان به محضر غیر
وگر بسوختم همچو شمع واره وا دارند
به تیر غمزه اگر ساخت کار من نه شگفت
شهان گهی نگهی خاص با گدا دارند
ز زلف سرکشت آن قصه های دور و دراز
حکایتی است که از نافه ی ختا دارند
چه چشم ها نگران در قفاست خوبان را
ز حلقه حلقه کمندی که در قفا دارند
ز فصل گلشن چهرش صفایی این اسفار
روایتی است که از روضه ی صفا دارند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بتان شهر ز ما هر زمان که یاد آرند
مسلم است که آهنگ قتل ما دارند
هوش مصنوعی: تندیسهای شهر هر بار که ما را به یاد میآورند، مشخص است که نیتشان کشتن ماست.
خدای را خبرم ده که کیستند این قوم
که دشمنی همه با دوستان روا دارند
هوش مصنوعی: الهی، به من خبر بده که این افراد چه کسانی هستند که با دوستانت اینگونه دشمنی میکنند.
به شیرگیری ترکان نگر که با همه شور
نه خوف حشر و نه اندیشه ی جزا دارند
هوش مصنوعی: به جمال و زیبایی ترکیان دقت کن که بدون ترس از روز قیامت و فکر پاداش، با تمام شور و شوق زندگی میکنند.
مبین ز چشم حقارت به ما که درویشان
ز دولت سر عشق تو کیمیا دارند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که باید از نگاه حقیرانه به ما، که درویشان و فقرا عشق تو را به مانند یک چیز ارزشمند و نادر دارند، پرهیز کنی. عشق به تو برای ما مانند دارویی قیمتی و معجزهآسا است.
به یاد شورش عشاق بین که هر شب و روز
ز رشک بر سر کویت چه ماجرا دارند
هوش مصنوعی: یادآور شوری است که عاشقان در عشق دارند و هر شب و روز از حسادت و محبت به تو چه داستانها و ماجراها بر سر کویت میسازند.
حدیث غنچه ی خاموش تست با دل تنگ
که بلبلان سحر خیز با صبا دارند
هوش مصنوعی: گفت و گوی غنچهی خاموش را با دل پر از احساس و نگرانی تو نشان میدهد، گویی بلبلان صبحگاهی با نسیم صبح در حال صحبت هستند.
ز راز دل نگشایم زبان به محضر غیر
وگر بسوختم همچو شمع واره وا دارند
هوش مصنوعی: راز دل را برای دیگران فاش نمیکنم و اگر هم بسوزم مانند شمع، کسی به حال من توجه نخواهد کرد.
به تیر غمزه اگر ساخت کار من نه شگفت
شهان گهی نگهی خاص با گدا دارند
هوش مصنوعی: اگر تیر نگاه زیبا به من آسیب زده است، جای تعجب نیست، زیرا گاهی اوقات پادشاهان نیز نگاهی خاص به بینوایان دارند.
ز زلف سرکشت آن قصه های دور و دراز
حکایتی است که از نافه ی ختا دارند
هوش مصنوعی: داستانهایی طولانی و قدیمی از زیباییهای زلف سرکش او وجود دارد که مانند داستانهایی از سرزمین ختاست.
چه چشم ها نگران در قفاست خوبان را
ز حلقه حلقه کمندی که در قفا دارند
هوش مصنوعی: چشمهای نگران زیادی به پشت سر خوبان دوخته شده است، چون آنها در گردنبند کمند خود در حال حرکت هستند.
ز فصل گلشن چهرش صفایی این اسفار
روایتی است که از روضه ی صفا دارند
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و روشنی فصل گل و شکوفه اشاره دارد و بیان میکند که چهره گلشن (باغ) پر از صفا و طراوت است. این حس و حال خوب، داستانی را به یاد میآورد که از باغهای دلانگیز و زیبا روایت میکند.