گنجور

شمارهٔ ۱۸۰

ستاده بر سر راه تو دادخواهی چند
هزار ناله به لب هرکرا ز راهی چند
گناه نقض وفا را به کشتگان چه نهی
کنون که رنجه ی خون بی گناهی چند
چرا به یک نگهم نیم بسمل افکندی
تمام کن عمل ناقص از نگاهی چند
به موج اشک زنم دست و پا و فایده نیست
غریق بحر بلا را خود از شناهی چند
قد خمیده رخ زرد چشم تر لب خشک
به صدق عشق خود آورده ام گواهی چند
به ملک دل غم ترکان جدا جدا همه زیست
نساخت چون به یک اقلیم پادشاهی چند
برون که برد به خبر ترک سر که زین میدان
تهی فتاده ز سر افسر وکلاهی چند
از این خرابه به آن خانه نیست جز قدمی
توقف ار نکنی در حسابگاهی چند
صفایی از کس و ناکس به دوست گردان روی
خلاف عهد مبر سجده بر الهی چند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ستاده بر سر راه تو دادخواهی چند
هزار ناله به لب هرکرا ز راهی چند
هوش مصنوعی: در مسیر تو افرادی وجود دارند که به دنبال حق خود هستند و از درد و رنج‌هایشان به‌طور مداوم گلایه می‌کنند.
گناه نقض وفا را به کشتگان چه نهی
کنون که رنجه ی خون بی گناهی چند
هوش مصنوعی: نباید به کسانی که جانشان را از دست داده‌اند، بابت خیانت به وفا سخت بگیریم، چرا که اکنون این رنج و غم ناشی از خون‌های بی‌گناهی که ریخته شده، به یادآوری می‌آید.
چرا به یک نگهم نیم بسمل افکندی
تمام کن عمل ناقص از نگاهی چند
هوش مصنوعی: چرا با یک نگاه، جانم را از من گرفتی؟ پس این کار ناتمام را تمام کن، با چند نگاه دیگر.
به موج اشک زنم دست و پا و فایده نیست
غریق بحر بلا را خود از شناهی چند
هوش مصنوعی: ز پام و دستانم بر روی موج‌های اشک، نجات می‌طلبم، اما فایده‌ای ندارد. زیرا کسی که در دریای مصیبت غرق شده، حتی خود را هم نمی‌تواند نجات دهد.
قد خمیده رخ زرد چشم تر لب خشک
به صدق عشق خود آورده ام گواهی چند
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق واقعی‌ام، با چهره‌ای پژمرده و چشمانی اشک‌آلود و لبانی خشک، شهادت‌هایی را به همراه آورده‌ام.
به ملک دل غم ترکان جدا جدا همه زیست
نساخت چون به یک اقلیم پادشاهی چند
هوش مصنوعی: دل غمگین و غم‌های جداگانه از هم، نتوانسته‌اند زندگی را بسازند، همان‌طور که چند پادشاهی در یک سرزمین نمی‌توانند با هم زندگی کنند.
برون که برد به خبر ترک سر که زین میدان
تهی فتاده ز سر افسر وکلاهی چند
هوش مصنوعی: کسی که به میدان رفته و باخبر به ما می‌گوید، باید بداند که در این میدان، افراد مهمی بدون تاج و کلاهی افتاده‌اند و از مقام خود دور مانده‌اند.
از این خرابه به آن خانه نیست جز قدمی
توقف ار نکنی در حسابگاهی چند
هوش مصنوعی: از این ویرانه به آن خانه، جز یک قدم توقف نمی‌توانی کرد، اگر در حساب و کتاب خود لحظه‌ای تامل نکنی.
صفایی از کس و ناکس به دوست گردان روی
خلاف عهد مبر سجده بر الهی چند
هوش مصنوعی: به دوستانت در زندگی اهمیت بده و بر عهد و پیمان خود وفادار باش. هرگز برای چیزهای بی‌ارزش خودت را تحت فشار نگذار و سجده‌ات را فقط برای خداوند قرار بده.